ششمین نشست آموزش آنلاین داستاننویسی روز جمعه (11 حوت) توسط استاد ابوطالب مظفری برگزار گردید.
در این نشست که با حضور شماری از مهارتجویان تدویر یافت، وی در ادامه جلسات قبل راجع به الگوهای طرح داستان بهویژه الگوی ارسطویی به صورت مفصل صحبت نمود که فشردۀ آن را در زیر میخوانید.
***
الگوهای طرح داستان
برای طرح، الگوهای مختلف را ذکر کردهاند. یکی از این الگوها، الگوی ارسطویی است. ارسطو برای بیان یک طرح داستانی الگویی را معرفی کرده است که به الگوی خطی معروف است. در این الگو، سه مرحله برای یک داستان در نظر گرفته شده است: 1) مقدمه یا آغاز 2) میانه یا تنه داستان 3) پایان یا نتیجه. این سه مرحله طرح داستان را تشکیل میدهد.
شرح مطلب
اگر داستان را زندگی یا پارهخط زندگی توصیف کنیم، در زندگی سه مرحله قابل تصور است: آغاز، میانه و پایان. اگر زندگی در مسیر طبیعی خود حرکت کند و با موانعی روبهرو نشود، داستان شکل نمیگیرد. داستان زمانی به وجود میآید که در مسیر طبیعی مانعی به وجود آید.
موانعی که شخصیت داستان ممکن است در مسیر طبیعی زندگی با آن مواجه شود، به گونه های مختلف تقسیم میشود. مثل:
الف. مانع طبیعی مانند: فقر و سایر موانعی که افراد در طی زندگی با آنها مواجه میشوند.
ب. مانع فراطبیعی مانند: زلزله، مرگ، اشیایی که از کرات دیگر میآیند مانند بشقابپرنده یا مثل جزیره برمودا.
یا:
الف. مانع بیرونی: مانند حوادثی که بر زندگی افراد تأثیر مستقیم بر جای میگذارد.
ب. مانع درونی و انفسی: این خود به دو نوع تقسیم میشود:
1) اندیشه و تفکر: مثل شک
2) عاطفه و احساس: مثل جدال و کشکمش
یا:
الف. مانع خود آدم است.
ب. مانع دیگری است: مثل نظام سیاسی و …
خلاصه اینکه منظور از موانع که باید در داستان وجود داشته باشد، موانعی است که تأثیرات مستقیمی برزندگی شخصیت داستان داشته باشد.
بنابراین در الگوی سه مرحلهیی ارسطویی، آنچه ضروری مینماید، وجود مانع است. مانع باعث عدم تعادل داستان و درگیری میشود. مثل نیاز. انسان تا وقتی که نیاز به چیزی ندارد، زندگیاش در مسیر طبیعی حرکت میکند و درگیری و عدم تعادل وجود ندارد.
به عبارت دیگر، سه وضعیت در داستان وجود دارد. در مرحله اول وضعیت آرام است. در مرحله دوم وضعیت آشفته و نامتعادل است. در مرحله سوم نیز وضعیت آرام و متعادل دیده میشود.
هرم فراتاک
فراتاک یک روانشناسی است که برای توضیح الگوی ارسطویی، زندگی داستانی را به یک هرم تشبیه کرده است که به دو قسمت فراز و فرود تقسیم میشود.
الف. فراز یا اوج داستان. اوج داستان زمانی است که تنشها به واوج خودش میرسد. اوج داستان شامل منطقه بحران و گرهافگنی؛ جدال و کشمکش یا حادثه؛ و اوج و بزنگاه داستان میشود. بحران با گرهافگنی شروع میشود. در داستان بلند چندین گره وجود دارد و در داستان کوتاه یک گره دیده میشود. ممکن است در داستان یک گره اصلی و چند گره فرعی وجود داشته باشد. بحران منطقه بزرگی است که زندگی شخصیت با مانع مواجه میشود. بعضی، بحران را به پیچهای تند داستان که محصول تعلیق است تعریف کردهاند. در رمان یک بحران اصلی و چندین بحران فرعی وجود دارد.
گرهافگنی وضعیت دشواری است که به صورت ناگهانی ایجاد میشود. ممکن در یک داستان چندین گرهافگنی وجود داشته باشد. مانند داستان «داش آکل» صادق هدایت.
در هرم فراتاک چند عنصر مهم است: تعلیق، کشمش و جدال و انتظار. تعلیق طرح پرسشهایی است که در ذهن خواننده توسط نویسنده ایجاد میشود. تعلیق حس کنجکاوی را در خواننده تحریک میکند.
ب. فرود داستان: پس از این اینکه داستان به اوج خود میرسد بیفاصله فرود به وجود میآید که به آن فاجعه میگویند. به عبارت دیگر فرود با گرهگشایی به وجود میآید.
نتیجه
الگوی ارسطویی دارای ساختار خطی است. داستانهایی از این نوع را «داستان جادهیی» نیز میگویند. الگویی ارسطویی الگوی کامل است که از مقدمه، تنه و نتیجه شکل میگیرد.
هرم فراتاک توضیح الگوی ارسطویی است. ممکن این الگو برعکس نیز انجام شود. یعنی به صورت هرم وارونه باشد.