جغرافیای نوروز
قسمت سوم
محمودجعفری
جغرافياي نوروز
نوروز در کشورهایی چون افغانستان، ايران، اردون، آذربایجان، هندوستان، پاكستان، ازبكستان، تاجكستان، قزاقستان، قرقزستان، عراق، ترکیه، ارمنستان، ترکمنستان، آلبانيا تجلیل میشود. سازمان ملل متحد طی نشستی به تاریخ 4 حوت (برابر با 23 فبروری) نوروز را یک مناسبت جهانی نامیده روز رسمیاعلام نمود. مطابق آن تمامیکشورهای جهان باید اول حمل (که برابر میشود با 21 مارچ ) را در تقویمهایشان به عنوان نوروز درج نمایند و در حفظ و توسعۀ فرهنگ آن تلاش نمایند.«سازمان ملل متحد در خبرنامهای دربارۀ اهمیت نوروز آورده است که: نوروز برای بیش از300 میلیون نفر در سراسر جهان آغاز سال نو است و بیش از سه هزار سال است که در مناطق گستردهای از جهان: بالکان، منطقه دریای سیاه، قفقاز، آسیای مرکزی و خاورمیانه جشن گرفته میشود.» (سایت فارسی بی بی سی)
نوروز درافغانستان
با توجه به این که نوروز قدمت سه هزار ساله دارد، و افغانستان سرزمینی بوده که هخامنشیان و ساسانیان نیز در آن سکونت داشتهاند، میتوان به این نتیجه رسید که نوروز آغازین روزهای پیدایش را در اینجا گذرانده و سالها در دامن این خاک زیسته است؛ اما به دلایل مختلف فراز وفرودهایی را پیموده است. اولینبار در تاریخ افغانستان، جشن نوروز توسط طالبان ممنوع اعلام گردید. و در کشورهای تركمنستان، قرقزيستان و تاجكستان در زمان شوروی سابق مردم از برپایی جشن نوروز محروم گردیدند.
عنعنات نوروزی
عنعنات نوروزی در هر کشوری فرق میکند. مردم افغانستان نوروز را با شیوههای گوناگونی جشن میگیرند. در اینجا به برخی از مهمترین عنعنات نوروزی اشاره میشود.
ميله گلسرخ
میلۀ گلسرخ سابقۀ طولانی دارد. پیش از میلاد مردم از نقاط مختلف جهان چون اردن، ايران، هندوستان، تركستان، عراق، شام و… هر بهار در «نوبهار» بلخ جمع میشدند و نوروز را جشن میگرفتند. علمهاي خود را كنار درفش كاوياني(با رنگ سرخ، زرد وبنفش كه رنگ گلسرخ است) مینهادند و اين علمها تا چهل روز برپا میبود.
همچنان مطابق روايتهاي تاريخي در «تل خيران» (كنار روضۀ فعلي) گردهم میآمدند و روز نوروز را تجلیل میکردند. بعد از كشف روضه، سلطان حسين بايقرا مراسم ميله گلسرخ را از بلخ به مزار انتقال داد و نیز مركز دولتي را به مزار آورد. اما ميلۀ گلسرخ به شکل امروزی آن، 50 – 60 سال پيش در بخارا، خجند، تاشكند، اسفره، اصفهان و بعضي جاهاي ديگر برگزار میگردید.
جهنده بالا
جهنده بالا یکی از مراسمی است که هرساله در روضۀ مبارک شهر مزارشریف به اجرا درمیآید. اصولاً جهنده به ازبيكي «توغ» گفته میشود. توغ تكههاي رنگارنگي است كه مردم برپايۀ جهنده میبندند.
بازیها و سرگرمیها
رسم و رواجهای معمول در افغانستان در ایام نوروز عبارتند از خانهتكاني، آتشبازي، هفتسين، هفتشين، هفتميوه، ديد و بازديد، بزكشي، كشتيگيري، سوار كاري، طبيعتگردي و …
نوروز در ادبيات
از نوروز در ادبیات دری به گونههای متفاوتی یاد شده است. آثار ابوريحان بيروني، تاريخ طبري، فردوسي، منوچهري، عنصري، مسعودي، مسكويه، سنايي و… از نمونه آثار برجستهایاند که به نوروز نگاه متفاوت داشته و دارند. اگر یک نگاه کلی به آثار مذکور داشته باشیم به این نتیجه میرسیم که دو دیدگاه راجع به نوروز در ادبیات دری وجود دارد:
الف. دیدگاه عرفانی: در این دیدگاه بهار و نوروز دو روی یک سکه خوانده شده است. وقتی از نوروز یاد شده، بهار را نیز دربر گرفته است و هنگامی که از بهار یاد گردیده نوروز را نیز شامل شده است. از اینرو نوروز و بهار به معنای واحدی به کار رفتهاند. شاعرانی که با دیدعرفانی به بهار نگریستهاند، بیشتر محتوای توحیدی را در شعرهای شان به کار بردهاند مانند این شعر صائب تبريزي:
از دل پرخون بلبل كي خبر دارد بهار هر طرف چون لاله صد خونين جگر دارد بهار
از قماش پيرهن، غافل ز يوسف گشتهاند شكوهها از مردم كوتهنظر دارد بهار
در این دیدگاه بهار تداعی کنندۀ معاد و زندگی اخروی انسان میباشد و طبیعت تجلیگاه خدواند محسوب میگردد؛ چنانچه ميرزا عبدالقادر بيدل دهلوي میگوید:
منتظران بهار، بوي شكفتن رسيد مژده به گلها بريد، يار به گلشن رسيد
لمعۀ مهر ازل، بر در و ديوار تافت جام تجلي به دست، نور ز ايمن رسيد
ب. دیدگاه توصیفی: در این دیدگاه، بهار از منظر زیباییهای طبیعی مورد توجه قرار گرفته است. هرچه را شاعر خواسته توصیف نماید به یکی از منظرههای طبیعی تشبیه کرده است. مولانا جلالالدينمحمد بلخي میفرماید:
امروز روز شادي و امسال سال گل نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل
گل را مدد رسيد ز گلزار روي دوست تا چشم ما نبيند ديگر زوال گل
گاهی هم خود نوروز مورد توصیف قرار گرفته است. چنانچه سعدی میفرماید:
برآمد باد صبح و بوي نوروز به کام دوستان و بخت پيروز
مبارکبادت اين سال و همه سال همايون بادت اين روز و همه روز
یا اوحدي مراغهاي گوید:
باز شادُروان گل بر روي خار انداختند زلف سنبل بر بناگوش بهار انداختند
دختران گل به وقت صبحدم در پاي سرو از سر شادي طبقهاي نثار انداختند
حافظ نیز به این صورت به توصیف بهار پرداخته است:
رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد
مكن زغصه شكايت كه در طريق طلب به راحتي نرسيد آن كه زحمتي نكشيد
به هرحال قدر مشترک در همۀ آثار شاعران در مورد بهار شادابی و طراوت بهار میباشد. تمامی شاعران از بهار و نوروز به عنوان فصل طراوت، تازگی و شادابی یاد کردهاند. به این شعر سلمان ساوجی توجه نمایید:
بيا كه عهد چمن تازه كرد بهار به تازگي است چمن را طراوت رخ يار
شكست شاخ شجر زيب تختۀ بزاز ببرد باد سحر آب كلبۀ عطار
یا خيام نيشابوري فرماید:
بر چهرۀ گل، نسيم نوروز خوش است در طرف چمن، روي دل افروز خوش است
از دي كه گذشت هر چه گویي خوش نيست خوشباش وز دي مگو كه امروز خوش است