با وجود تمام معصومیتی که در چهره ی تک تک شان هست اما نمیشه جای سیلی محکمی که آفتاب داغ تابستان به صورتشان زده را نادیده گرفت.
اینجاست که باید گفت هوا بس ناجوانمردانه سرد است .بله سرد ،سرد از جنس بی توجهی به این فرشته های کوچک ،سرد از تمام نگاه های غضبناک ،سرد از شکم سیری خیلی از ما افراد و نگاهی که ملتمسانه از پشت شیشه ی فست فودها گرسنگی این کودکان را فریاد میزد.بدتر از همه ی اینها سرخوشان بی محبتی که با فال های این کودکان معصوم بازی میکردند و آنها را دست می انداختند دلمان را بیشتر خون میکند.
آیا این دستان کوچک واین جثه های ریز می تواند به تنهایی جوابگوی نیازهای خانواده باشد؟ نگاه های پر حسرت این کودکان به ماشین هایی که هم سن و سال هایشان با ناز و غرور روی آن نشسته اند دل هر رهگذری را به درد می آورد. گاه صدای قهقهه آنها همراه با دویدن در چهارراه هایی که میتواند محل مرگ آنها باشد بیانگر این است که کودک درونشان لحظاتی هر چند کوتاه ظهور و بروز می کند. اما ناسزاگویی برخی عابران در رویارویی با آنها زنگ هشداری است که همه از آن غافل هستند، چرا که می تواند آرام آرام کینه ای را در دل این کودکان نقش کند که زمینه برای حرکت به سمت انواع بزهکاری در انتقام از این نوع رفتارها باشد.
کودکان کار این فرشته های کوچک زمینی که مردانه روی تمام سختی ها قدم برداشتند و صورت معصومانه ی آنها همیشه در ذهن ما میماند.
خیلی از کسانی که ادعا میکنند کاری برای امرار معاش ندارند بودن این کودکان کار گواهی روشنی بر بودن زمینه ی شغل وکاری درجامعه ی ما میباشد.
هرچند که این کودکان معصوم به اشتباه در این جایگاه قرار گرفتند.
این فرشته های معصوم که قناعت را پیشی گرفته اند و انتظاری از آدمهای اطراف خود ندارند به جز اینکه اگر در خیابان یا چهارراه ها آنها را دیدیم بی توجه از آنها نگذریم و حتی همان دستمال کاغذی های دود گرفته از ماشین ها ،و همان آدامس های خروسی قدیمی را از آنها بخریم .
همینکه آنها را ببینیم ،وجایی برای خواب داشته باشند برایشان کافی است .
آنها پشت زده اند به آینده ی روشنی که میتوانند داشته باشند اما به اجبار و ناچاری.
کجایند کسانی که آواز حقوق بشر را سر میدهند.که اگر کسانی باشند که دغدغه آنها دغدغه ای باشد که کودکان کار دارند قطعا آمار بالای اشتغال کودکان کار به پایین ترین درصد خود خواهد رسید.
فاطمه واعظی