نویسنده : سلمان علی ارزگانی
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را.
هریک از هنرهای تجسمی دارای هویت خاص به خودش است و از چنان ظرفیتی برخوردار هست که می تواند جلوههای ذاتی خودش را به طور جداگانه و مستقل، به نیکو ترین شکل ممکن به نمایش بگذارد و از نظر سواد بصری با مخاطب خودش رابطه برقرار کرده و پیام را منتقل بسازد.
در گذشته ها به دلیل نوپا بودن هنر خوشنویسی، محدودیت قالبهای ترکیبی و عدم دسترسی خوشنویسان متقدم به دانش«اصول و مبانی هنرهای تجسمی» در حد امروزی، اکثر خوشنویسان آن زمان ترجیحآ از هنر زیبای«تذهیب و مینیاتوری» در قطعات خط نستعلیق استفاده می کردند، البته گذشته از دلایل دیگر، یکی از مهمترین دلایل آن، برقراری توازن و تعادل کلی«کمپوزیشن» در خلق یک اثر بود. به گونهی مثال«چلیپای نستعلیق» که از پیشرفته ترین و زیبا ترین قالبهای ترکیبی خط نستعلیق به حساب می آید، با وجود اینکه همین قالب در ذات خودش از یک تعادل و تناسب خاص و قابل توجه برای نگارش خط نستعلیق برخوردار بوده و دارای یک تمرکز فوق العاده قوی نیز می باشد اما با در نظر داشت فضا سازی کلی و پدید آوردن«کمپوزیشن» متعالی و جذاب، گنجایش بهره گیری از هنر زیبای«تذهیب» را دارد و در مجموع نیازمند آن است.
یکی دیگر از دلایل عمده و فراگیر اشتیاق به استفاده از«تذهیب» در قطعههای نستعلیق، احساس نیاز هنرمند به«رنگها» است که این نقیصه در هنر«نقاشی خط» به خوبی برطرف می گردد، یعنی اگر یک قطعه نقاشی خط با دقیق ترین شکل ممکن«همخوانی و سازش رنگها» اجرا گردد، هیچ نیازی دیده نمی شود تا برای پرکردن فضاهای خالی آن، از«تذهیب» بهره گرفته شود، هنر مندان بخش نقاشی خط می توانند با ایجاد فضاهای«خلوت و جلوت» به طور متعادل و متناسب و به کار گیری حساب شدهی رنگها، فضاسازی کلی یک اثر را با«کمپوزیشن» عالی اجرا نمایند.
آن عده از خوشنویسانی که خط نستعلیق را به صورت خالص و ناب می نویسند، هنوز درگیر مشکل برای فضاسازی متناسب، ترکیب متعادل و ایجاد جاذبههای کلی از نظر کشش های زیبایی شناختی هنرهای تجسمی در جهت سواد بصری هستند که برای پر کردن این خلآ به جای سعی و کوشش در شناخت ابعاد زیباییها و جاذبه های پنهان خط نستعلیق که از جنس نستعلیق هستند، با نوعی احساس نیاز به سراغ هنرهای دیگر می روند و نهایتآ در یک بن بست، دست به دامن«هنر تذهیب» می شوند و این درست در حالی است که از ظرفیتهای نا متناهی هنر منحصر به فرد و خلاق نستعلیق، غافل می ماند و در همین حد بسنده می کنند، در برخی موارد دیده می شود که حتی بخشی از جاذبه های حساس و ظریف خط نستعلیق، قربانی فضای«تذهیب» می شود، در نتیجه فضای غالب در اختیار جلوه نماییهای«تذهیب»قرار گرفته و طوری به نظر می رسد که گویا«خط را برای تذهیب نوشته اند»، اگر محاسبهی اولیهی خوشنویس در مورد فضاسازی متناسب برای ترکیب و تعادل«کمپوزیشن» جذاب و ایجاد تعادل در یک قطعه نستعلیق به امید پر کاری به واسطهی هنر«تذهیب» نباشد، ممکن روزنه هایی از هوشمندیهای ظریف پدیدار گردد.
تجربهی کاری برخی از نستعلیق نویسان خلاق با آثار مبتکرانه و بکر آنها به خوبی نشان می دهد که اگر جاذبههای پیدا و پنهان هنر خط نستعلیق را درک کنیم، با مبانی و اصول هنرهای تجسمی آشنا شویم و با بهره گیری از مهارتهای گرافیک مدرن می توانیم خط زیبای نستعلیق را به طور خالص و به نیکو ترین شکل ممکن آنطور بنویسیم که هیچ نیازی به مدد و یاری هنرهای دیگری چون تذهیب احساس نشود.
مقایسه و یک مثال: دو قطعه اثر را با هم مقایسه نماییم، اثر اولی بدون«تذهیب» است اما گیرایی و جاذبهی خاص دارد و یک قطعهی ناب و ازهمهی جهتها کامل است و فضاهای مثبت و منفی متعادل و متناسب دارد.
اما در اثر دومی که برای فضا سازی از«تذهیب» استفاده شده، با وجود اینکه از نظر نگارش مفردات در حد بالایی است و بسیار محکم و استوار است اما هیچ انسجام کلی در قطعه وجود ندارد، اگر چنانچه فضاهای پرشده را از«تذهیب» خالی کنیم، نوشته های داخل فضا، معلق و بی پشتوانه می شوند.
روی هم رفته جان کلام این است که بهرهگیری از هنر زیبا و ظریف«تذهیب» در خوشنویسی نستعلیق تا یک حد بسیار محدود و حالتهای ضروری پسندیده است اما نباید به صورت بی رویه به کار گرفته شود که در بسیاری از موارد، جذابیتها و جلوههای هنر خوشویسی را متآثر بسازد.
یعنی اگر پیشفرض ذهنی یک خطاط برای فضاسازی در امر توازن، تعادل و تناسب، بهره گیری از تذهیب باشد، تا حدود زیادی به حس خلاقیت و نوآوری خوشنویس لطمه میزند.
حافظ:
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد