محمودجعفری
مقدمه
بحث از ادبيات عاشورا، بحث تازهاي نيست. به پيمانۀ تاريخ عاشورا، قدامت دارد. اگر حادثۀ كربلا را به عنوان يك فرهنگ تعبير و تفسير كنيم، بدون شك ادبيات آن نيز عمر چند برابر پيدا میكند. بهر ترتيب ادبيات عاشورا، موضوعي است كه بايد از زواياي مختلفي مورد بحث و ارزيابي و نقد قرار گيرد. متأسفانه كمتر كسي را میتوان يافت كه با آن برخورد منتقدانه كرده باشد. كساني هم كه بحث كردهاند، بيشتر نگاه تخنيكي داشتهاند تا یک نگاه تحلیلی منتقدانه. شايد دليل آن اين بوده است كه هرگونه مواجهه با آن نوعی رودررويي با مذهب پنداشته شده است؛ ورنه نگاه منتقدانه با روایت از عاشورا نه تنها به آن صدمه وارد نمیسازد بلكه به رشد و پويايي آن نيز كمك میرساند. از اينرو لازم است تا نويسندگان و منتقدان، قلم را تيزتر ساخته با آن برخورد واقعبينانه نمايند.
اگرچند پرداختن به ادبيات عاشورا از منظر يك منتقد براي اين قلم، دشوار است اما مسئوليت مسلكي ايجاب میكند تا در حد وسع و مجال، به آن بپردازد. لذا نخست بايد بدانيم كه منظور از ادبيات عاشورایی چيست؟
چنانچه از نام آن پيداست. ادبيات عاشورایی، به هر اثر ادبي گفته میشود كه به حادثۀ خونين كربلا اشارهاي داشته باشد يعني محتواي اصلي اثر را، قيام كربلا تشكيل داده باشد و اثر به خاطر آن به وجود آمده باشد.
اين برداشت يك بر داشت عمومی از ادبيات عاشورایی است، اما عدهاي، آن اثري را عاشورايي میدانند كه سوزوگداز حادثه عاشورا در آن انعكاس يافته باشد و از سوز دل صاحب اثر يا شاعر حكايت كند. بنابراین اشعاري كه به شكل سفارشي براي محرم و عاشورا سروده میشود نماي واقعي از شعر عاشورايي نمیباشد. شاعري كه بدون ارادۀ دل به سوگسرايي میپردازد، يقيناً نمیتواند شعر عاشورايي بسرايد و هيچگونه تضمين ماندگاري هم براي آن وجود ندارد.
اين هم يك طرز تلقي از ادبيات عاشورايي است كه بيشتر به خود شاعر توجه نشان میدهد تا به شعر شاعر.
هر يك از دو ديدگاه مذكور، نگاه آیيني به عاشورا و ادبيات عاشورا است؛ اما نگاه ديگر فرا آیيني است كه از حيطۀ مذهب و كربلا فراتر میرود. در اين ديدگاه، انسان در نوع خودش مطرح است، عاشورا به مثابۀ يك فرهنگ و مكتب سياسي- اجتماعي، آموزههاي خود را تا دورترين نقطۀ جهان به پيش میبرد. كربلا تمام ساحات ارضي جهان را دربر میگيرد. عاشورا در همه زمانها و تاريخ تكرار میشود. حسين، در طول زمان تكثير میشود و بر افق آسمان میتابد. آزادي، برابري و آگاهي موضوع هر جنبش اصلاحطلبانه حسيني در هر گوشهاي از عالم است.
بنابراين، هر اثر ادبي كه با اين پيامها به وجود آمده باشد، اثر عاشورايي است. هر شعري كه دادخواهي و حقطلبي را فرياد كرده باشد، شعر عاشورايي خوانده میشود. به اين ترتيب ادبيات عاشورایی تنها در جغرافياي كشورهاي اسلامی محدود نمیماند بلكه سايۀ آن فراز افريقا و اروپا را نيز تحت تأثیر قرار میدهد.
با توجه به برداشت نخست كه ادبيات عاشورایی را ادبيات مربوط به حادثه كربلا میداند، اين چند نكته قابل تذكر است:
- اشعار عاشورایي را میتوان به چند عنوان دستهبندي كرد:
الف) اشعار مدحي يا توصيفي
ب) اشعار روايي
ج) اشعار تأسفي و مصيبتي
د) اشعار تفكري
سوگسرايي، بخش عمدۀ ادبيات و شعر عاشورايي را تشكيل میدهد. «نوحه» نوعي از اشعار مرثيهاي است كه براي مجالس وعظ و روضه سروده میشود. خصوصيت آن اينست كه آهنگ ويژه و زبان گويايي دارد. كار و حرفه اصلي عدهاي از شاعران، سرودن نوحهها و مرثيهنامههاست. اين گروه میكوشد تا شنونده و مخاطب را از واقعۀ عاشورا متأثر سازد، اشك او را به گونههايش جاري نمايد. از اين جهت جنبۀ عاطفي اشعار مرثيهاي بر ساير تكنيكهاي شعري میچربد و از تفكر و انديشه كمتر مايه و بهرهاي دارد.
2) اشعار عاشورايي خصوصاً اشعار روايي، اطلاعات ناقصي را در اختيار مخاطب قرار میدهد. گاهي شاعر تا آن حد به پيش میرود كه اصل واقعه را فراموش میكند و به صحنهآرايي و خيالپردازي رو میآورد. دروغهايي را نيز سر هم میكند تا مخاطبش را بيشتر متأثر سازد و اشك از ديدۀ او بيرون آورد.
3) چنانچه اشاره شد، شعر عاشورایي اكثراً شعر شعاري است. شعري است كه مبنای هویتی آن را شعار تشكيل میدهد. صراحت و وضاحت، آن را از منظومۀ شعر دور ساخته به نظم نزديكتر گردانيده است. بر اين اساس، تعدادي از نويسندگان عقيده دارند كه در ادبيات عاشورايي كار موفقي صورت نگرفته است. اغلب به شيوه كليشهاي وسطحي تكرار میگردد. چيز تازهاي در آن نمیتوان جستجو كرد.
4) نكته ديگري كه در اشعار عاشورايي به نظر میرسد اينست كه جنبۀ تراژديك آن قويتر از جنبۀ هنري آن است. به مظلومنمايي قهرمانان زيادتر تاكيد میگردد. عشق كه عامل عمده در واقعه عاشورا به حساب میآيد، جدي گرفته نمیشود. چهرۀ عاطفي داستان كربلا، اشكارتر از جلوههاي ديگر آن تجلي میبايد. به فلسفۀ اصلي حماسۀ عاشورا هيچگونه اشارهاي صورت نمیگيرد. تعداد انگشتشماري از شاعران معاصر با ديد فلسفي به قيام حسين بن علي(ع) نگرستهاند. از آن ميان شهيد علامه بلخي آن را چنين بيان كرده است:
تأسيس كربلا نه فقط بهر ماتم است
دانش سراي و مكتب اولاد آدم است
از خيمه گاه سوخته تا ساحل فرات
تعليم گاه رهبر خلق دو عالم است
با سوز عشق نسبت بدعت مده رقيب
اسرار ها نهفته به شور محرم است
نتیجه
با توجه به آنچه گفته شد، شعر عاشورایی نوع خاصی از شعر آیینی است که به واقعه عاشورا میپردازد. شعر عاشورایی به دلیل اینکه واقعه بزرگ و تاریخی را تعریف و توصیف میکند و از سویی هم باعث جاویدانگی و توسعه نهضت حسینی گردیده است، از اهمیت فوقالعاده برخوردار است. از آنجایی که شعر عاشورایی هرروز دامن فراختر مییابد، تحلیل و ارزیابی بیطرفانه آن امر ضروری تلقی میگردد.
شعر عاشورایی یا توصیف و مدح است یا روایت تاریخی و عاطفی و یا هم اندیشه و تفکر. بیشتر اشعار عاشورایی مع الاسف در قالب مدح و روایت تاریخی است که به لحاظ آسیبشناسی دارای مشکلات عدیدهای میباشد. از جمله مشکلات این گونه اشعار توجه ویژه به مخاطب بدون توجه به اسناد تاریخی و واقعیتهای عینی آن روز است.