مجموعه «درقهرسال خداوند» یک مجموعۀ فوقالعاده است و از وزنهایی که در کتابهای عروض کهنه گفته شده است؛ استفاده شده و یک مجموعۀ کامل، قشنگ و واقعا خواندی شده است. این مجموعه در سال 1402 توسط انتشارات موسسۀ فرهنگی هنری شاعران پارسی زبان در تهران به چاپ رسیده است. ویراستاری این مجموعه را استاد محمدکاظم کاظمی عزیز و برگآرایی را خانم پریسا دشتی و طرحجلد را سعید زاشکانی انجام داده است. این مجموعه دارای 37 غزل است.
غزل یکم
یارای جنبش از پر و پالش درآورده
سودای پویش از خط و خالش درآورده
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن/ مستف
غزل دوم
دوباره آشفته خوابم امشب که دیدهام دیده خوابِ کابل
خرابم امشب، خرابم امشب، خرابم امشب، خرابِ کابل
مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن
غزل سوم
آری، خفقان بگیر و بشنین آرام
چون اسپ چموشِ زیر قمچین آرام
مستفعلُ فاعلاتُ مفعولن فع
غزل چهارم
گهوارهای روان است بر موجهای دریا
مادر کجاست؟ مادر… در ناکجای دریا
مستفعلن مفاعیل/ مستفعلن مفاعیل
غزل پنجم
شتکِ خونِ سرد در کابل؛ روی یک تخته نرد در کابل
مثل پاییز زردِ در کابل؛ درد بر روی درد در کابل
فعلاتن مفاعلن فعلن/ فعلاتن مفاعلن فعلن
غزل ششم
با کودکان زنده به گورت کفن شوی
شاید پس از هزارۀ چندم وطن شوی
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل هفتم
امروز، روز مهرگانِ انتخاب است
نوروزِ این مردم، بلوغِ آفتاب است
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
غزل هشتم
چه سود؟ بستن در اوج خشکسالی، بند
نخست بندِ خودت را ببند، خالی بند!
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
غزل نهم
از من نخوانی دفتر فرخندهفالی را
نوروز را، اسطورۀ تحویل سالی را
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن
غزل دهم
در هوایی چنین بهخون مرطوب
دوست میدارمت هنوز ای خوب
فاعلاتن مفاعلن فعلن
غزل یازدهم
پردهبهپرده راز در خلوت چشمهای تو
آینههای ناز در خلوت چشمهای تو
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
غزل دوازدهم
ألا ای لحظههای ازدحامِ هایوهوی در من
کجا رفتید؟ باز آیید، باز… از چار سو در من
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل سیزدهم
ماه که در منزل مُحاق بیفتد
بین من و چشمِ تو فراق بیفتد
مفتعلن فاعلن مفاعلُ فعلن
غزل چهاردهم
پر است از شهدِ رنگارنگ در هر درّه کندوها
سرازیر است در دامانهها شیرینترین جوها
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل پانزدهم
بگذار جانِ پدر تا دنیا به دنیا بماند
این پست عنصر از اینجاست، بگذار اینجا بماند
مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن
غزل شانزدهم
ما همه از درون میانماریم؛ مارها در میانِ ما یلهاند
مارها وِردخوان هر درزند، مارها قصهگوی فاصلهاند
فاعلاتن مفاعلن فعلن/ فاعلاتن مفاعلن فعلن
غزل هیفدهم
مرغان قفس ملت من زارتریناند
در نالۀ بیهوده دلآرازتریناند
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
غزل هیژدهم
کبک دومسته اگر بلند بخواند
یک قفس آواز را به چند بخواند؟
مفتعلن فاعلات مفتعلن فع
غزل نوزدهم
سیب سرخ میزند، انار سرخ میزند
چشم من ز هُرم انتظار سرخ میزند
این غزل دو رقم تقطیع میشود
1: فاعلات فاعلات فاعلات فاعلن
2: فاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
غزل بیستم
مجمری تازه کن ای یار که هنگام دی است
دود کن بدره و اسپند که هنگام وی است
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلن
غزل بیست و یکم
گفتهای که نان به نیت خلود میخورم
آب از زلال چشمۀ وجود میخورم
این غزل هم دو رقم تقطیع میشود
1: فاعلات فاعلات فاعلات فاعلن
2: فاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
غزل بیست و دوم
گم شد از خاطرهها حنجرهبوسیهامان
عین تشییع جنازه است عروسیهامان
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
غزل بیست و سوم
شاید امروز، شاید فردا
رفتم از دست، ای گل زیبا
مفتعلن فع/ مفتعلن فع
غزل بیست و چهارم
حضرت بودا، ز تعلق رهاست
سنگ کجا، حضرت بودا کجاست
مفتعلن مفتعلن فاعلن
غزل بیست و پنجم
نمیخواهم اکنون که سردم بمیرم
نمیخواهم اکنون که زردم بمیرم
فعولن فعولن فعولن فعولن
غزل بیست و ششم
دو روز پیشتر از مرگ من جهان خندید
به سمت سبز افقهای بیکران خندید
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
غزل بیست و هفتم
مکن به خون من آغوشته، شام آخر را
سبک بگیر عنان دلِ مسافر را
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
غزل بیست و هشتم
سر فرو بر به یک بهت سنگی، غیر از اینت پناهی نمانده است
جز به اینسو که سمت سکوت است پیش پای تو راهی نمانده است
فاعلاتن فعولن فعولن/ فاعلاتن فعولن فعولن
فاعلاتن مفاعیلُ فعلن/ فاعلاتن مفاعیلُ فعلن
غزل بیست و نهم
چون سورۀ مریم که دهد مژدۀ طاها
صحرا شده آبستنِ لاها و وِلاها
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
غزل سیام
دویدهام از پی تو بی سر؛ چه جستوجویی، چه افتوخیزی!
و تو چنان آهوان وحشی ز سایهام نیز میگریزی
مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن
غزل سی و یکم
چون ماه نو تمام وجودم دهان شده است
یک جرعه جان ببخش که وقت اذان شده است
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل سی و دوم
اینجا غروب، خاطر عالم گرفته است
آیا هوای شهر شما هم گرفته است؟
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل سی و سوم
این چند شب، به وسعت یک قرن بیکسایم
در هر یکی دو گام، به بنبست میرسیم
مفعول فاعلاتن مفاعیل فاعلن
غزل سی و چهارم
مردم هردم شهید، مردم هردم اسیر
بسته به زنجیر شاه، کشته به تیغ امیر
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
غزل سی و پنجم
ای بت تو بدین چابکی و جلوهگری
حق داشتهای ز هندوان دل ببری
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فع
مفعول مفاعیل مفاعیلن فع
غزل سی و ششم
بندِ یک دم است این تن، بندِ یک نفس، این جان
اینقدر مکن منمن؛ کلُ من علیها فان!
فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن
در پایان برای استاد عزیز ما سلامتی و صحتمندی خواهانم. به امید چاپ اثرهای بعدی استاد عزیز ما.
علی تابش
کرج بهار 1403