پنجمین نشست داستاننویسی آنلاین روز جمعه (27 دلو) توسط استاد ابوطالب مظفری برگزار شد
در این نشست که شمار زیادی از مهارتجویان از طریق آنلاین حضور یافته بودند، وی در ادامه نشستهای قبلی، به توضیح افسانه، قصه، حکایت، تمثیل، حماسه و داستان پرداخت که خلاصۀ آن از نظر تان میگذرد.
**
فرق افسانه و قصه: افسانه نوعی از نگارشی است که بیشتر جنبۀ تخیلی صرف دارد اما قصه نوشتهای است نیمهتاریخی و نیمهتخیلی. افسانه، قصه، اسطوره و داستان از جمله اصطلاحات چندمعنایی است. مانند کلمۀ عمل در بیت «نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس/ ملالت علما هم ز علم بیعمل است». عمل اول به معنای کارمند است و عمل دوم به معنای انجام دادن است.
- حماسه
حماسه در لغت به معنای شجاعت است و در اصطلاح به ژانری گفته میشود که روایتگر شجاعتها و فداکاریهای افراد و یا یک ملت بوده باشد. حماسه در یک برههای از تاریخ اتفاق میافتد و قهرمانهایی در آن ظهور میکنند.
فرق حماسه با اسطوره در این است که در حماسه جنبۀ تاریخی وجود دارد و نقش افراد در آن برجسته است.
انواع حماسه: حماسه انواع گوناگون دارد: حماسههای بزرگ و کوچک؛ حماسه قومی و ملی و حماسه مذهبی. هر ملتی از خود حماسه دارد مانند یونان و روم، ایران و هند.
ویژگیهای حماسه:
- در حماسه یک قهرمان وجود دارد.
- زبان حماسه اغلب منظوم است. یکی از دلایل ماندگاری شاهنامه فردوسی زبان و لحن آن است. برخلاف منظومههای دیگر. «دقیقی» غالباً از ابزار تخیل مثل تغزل استفاده میکند در حالی که فردوسی از اغراق و غلو استفاده میکند.
- بعد مکانی در حماسه گاهی جهانی و گاهی قومی و محلی است. شاهنامه اصل جهان را ایران میداند. اسطورههای یونان و روم جهان را به دو قسمتِ جهان شهروندان و جهان بربرها تقسیم میکند. اسطورۀ عرب، جهان را عرب و بقیه را عجم (گنگ) میخواند.
- قهرمانها حتما یک جنبه نیمه خدایی دارند. مثل داستان آشیل. یا داستان رستم و اسفندیار. یا سیمرغ در شاهنامه.
- قصه
قصه در لغت به معنای حکایت و سرگذشت است. در اصطلاح به حوادث فوقالعاده تکیه دارد و قهرمانهای آن شخصیتهای مشهور مانند ارسلان و داراب است.
ویژگیهای مشترک بین قصه و افسانه عبارتند از: تخیلی بودن، قهرمانسازی، عمل قهرمان، رابطۀ علت و معلول.
- حکایت
حکایت روایت مفرح و کوتاه است. پیام مشخص دارد. سرایندۀ آن به این پیامها اشاره میکند. اسطوره و افسانه پیام ندارد. در زبان فارسی حکایت زیاد داریم، مانند بوستان، گلستان، مثنوی، دیوان عطار، کلیله و دمینه و ….
ویژگی دیگر حکایت این است که کلی است. جزئیات را نقل نمیکند و هدف آن این است که پند بدهد.
- تمثیل
تمثیل در لغت، چیزی را به چیز دیگر تشبیه کردن است. در بگرواند آن داستانک وجود داشته، به مرور داستان از بین رفته و تمثیل باقی مانده است. تمثیل شبیه ضربالمثل است. پشت هر ضربالمثل حکایت وجود دارد. اغلب در دل تمثیلها پند نهفته است اما آشکار نیست.
- داستان
داستان از اجزای مختلف تشکیل شده است. این اجزا عمل واحد و هماهنگ را انجام میدهند. داستان از مجموع اجزای انداموار ساخته میشود که به صورت هماهنگ و وحدت به پیش میرود. مثل «جمله»، که از اجزای مختلف و منسجم تشکیل میشود. در آموزش داستان باید به داستان به صورت تجزیهای نگاه کنیم و در نگارش به صورت انداموار نگاه کنیم.
پیش از ورود به بحث چند اصطلاح را معنا میکنیم:
فرق داستان، قصه و طرح: داستان مجموعهای از حوادث و ماجراهایی است که در توالی زمانی پشت سرهم اتفاق میافتد.
طرح همان داستان یا قصه است با این تفاوت که اگر به چگونه اتفاق افتاد جواب دهیم به قصه داستان اشاره کرده ایم و اگر به علت جواب دهیم به طرح داستان اشاره کرده ایم. مثلا اگر حادثه ترافیکی اتفاق بیفتد، گزارشگر میآید ماجرا را نقل میکند، کارآگاه میآید علت را بیان میکند. نویسنده داستان کار هردو (گزارشگر و کارآگاه) را یکجا انجام میدهد.
- ساختار
ساختار داستان ممکن است بخشی از قصه، بخشی از طرح، بخشی از امور دیگری ایجاد شود.
ساختار در حقیقت به عناصر اثر هنری اشاره میکند که خواننده را قادر میسازد که در کل اثر، یک نگارۀ معناداری را ببیند. مثل نقشه افغانستان. نقشه یک نگاه کلی به منقوشات خود دارد.
طرح معمولاً پویا است. حرکت و جنبش دارد اما ساختار جنبه ایستایی دارد و بیان کلی طرح است.
ساختار از مجموعه طرح و قصه ایجاد میشود. شیوۀ ارایه پیرنگ را ساختار میگویند.
- مضمون/ درونمایه و تیم:
مضمون نگاه ارزش مدارانهای است که نویسنده نسبت به طرح در داستان دارد.
مضمون نگرش خاصی است که رمان و اثر هنری درباره موضوعش القا میکند. (جهان اینگونه است و اینکه جهان به این علت اینگونه است= توصیف و چرایی)
- فرم
فرم زمانی به وجود میآید که یک بخش از طرح را کنار میگذاریم و یک بخش دیگر را بالا میآوریم و اجزای اثر انتخاب میکنیم.
فرم سه بخش دارد: پیرنگ، ساختار و مجموع اینها را فرم میگویند.