پر طاووس (1)
زندگی و شعر علی تابش
علی تابش شاعر جوان و پرتلاش کشور در سال ۱۳۷۵ در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی دیده به جهان گشود. او تجربههای تحصیلی و مسافرت در غربت را پشتسر گذاشته است. سالهای چندی است که با شعر رفاقت گرفته و آثار نغز خوبی را آفریده است. سه مجموعه شعر خاطرههای منجمد، بامیان بیبودا و که احوال خوش از کابل نداریم از جمله دستآوردهای ادبی و شعری اویند. او در قالبهای غزل و دوبیتی تجربههای خوبی دارد. صمیمیت و بهروز بودن زبان شعری او باعث شده است تا مخاطبان بیشتری داشته باشد. سه غزل و پنج دوبیتی او را میخوانیم.
سه غزل
1
به من نگاه عجیبی پیادهرو دارد
چقدر حس غریبی پیادهرو دارد
برای زندگیاش اتفاق میخواهد
نه عطر یار و نه سیبی پیادهرو دارد
نشد که لحظهای از روزگار بگریزد
عجب فراز و نشیبی پیادهرو دارد
برای هر که رفیقش شده است، یکرنگ است
نه نقشهای، نه فریبی پیادهرو دارد
تمام عمر لگدمال عابران بوده
چه بخت بد، چه نصیبی پیادهرو دارد
2
اتاق کوچکم از تار عنکبوت پر است
دوتار خستهام از نغمهی سکوت پر است
چگونه راه خودم را بگیرم و بروم
تمام کوچه که از نعش شاهتوت پر است
چگونه شمع شوم، شعله شعله پخش شوم
به خانهیی که فقط از صدای فوت پر است
نگو که توپ شوم در میان میدانی
که گوشه گوشهی آن از هجوم شوت پراست
بمان که دفتر تنهای کنج میز شوم
تمام نسخهی من از سیاهنوت پر است
3
گرمی بوسههای یارم را میبرم کوچه کوچه تا سرکار
کولهی آب و نان کارم را میبرم کوچه کوچه تا سرکار
رفع هر لحظه خستگی باشد حس خوبی به زندگی باشد
گلی از موی گلنگارم را میبرم کوچه کوچه تا سر کار
دهن کفشهام وا مانده پیرهن از تنم فراری شد
پارهی عکس یادگارم را میبرم کوچه کوچه تا سرکار
فصل سرما هجوم آورده شاخهها در اجاق میسوزد
برگ تنهای بیبهارم را میبرم کوچه کوچه تا سرکار
ریگ و سیمان چشم در راهاند سنگ دلتنگ دستهای من است
ترک دست شورهزارم را میبرم کوچه کوچه تا سر کار
وسط جاده عابران خسته از سفر هم مسافران خسته
از خط زندگی قطارم را میبرم کوچه کوچه تا سر کار
تا خود خرخره گرفتارم به در و پنجره بدهکارم
غم نان این طنابدارم را میبرم کوچه کوچه تا سرکار
پنج دوبیتی
1
عبور لحظه ها بسیار تلخ است
همیشه آه این تکرار تلخ است
تنفس میکنی هر بار غم را
جهان چون دود یک سیگار تلخ است
2
به دست بادِ بیتابی مترسک
سرا پا غرق در آبی مترسک
زمستان آمده، بی یارجانی
درآغوش که میخوابی مترسک؟
3
دلی دیوانه خواهد شد برایت
و دستی شانه خواهد شد برایت
اگر روزی کبوتر باشی ای عشق
وجودم دانه خواهد شد برایت
4
من و موج خیالت مثل سابق
غم عشق محالت مثل سابق
تمام کوچه و پسکوچهها را
گرفته عطر شالت مثل سابق
5
نشو خورد و خمیر، آرام کابل
نگو از مرگ و میر آرام کابل
دوباره درد دل کن، باردیگر
در آغوشم بگیر آرام کابل