Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

نویسنده: محمود جعفری

مقدمه

حدیث دل به زبان فرشته می‌‏آرم

به آب شعله سخن‌‏ها نوشته می‌‏آرم

آیینه ‏‏از پیش‌کسوتان شعر نو نیمایی در افغانستان است. برخی آن را نخستین ‏شاعر نیمایی‏‌سرای افغانستان خوانده‌‏اند‏‏. او در سال 1299 خورشیدی در شهر کابل زاده شد. پدرش یعقوب نام داشت. اصالتاً از تیره نورزایی قندهار بود. در لیسه نجات درس خواند. پیش از‏‏ این‏‏‏‏که دوره‏ لیسه را به پایان ببرد، مکتب را ترک گفت؛ اما هیچ‏‌گاه دست از آموزش برنداشت. زبان‌‏های آلمانی و انگلیسی را فراگرفت و دربارۀ تاریخ، فلسفه، خبرنگاری و ادبیات مطالعه کرد.

پس از‏‏ این‏‏‏‏که بر زبان‌‏های آلمانی و انگلیسی تسلط یافت، دست به ترجمه زد. آثاری از گوته، ژان کو، ژان کوکتو، نیکولاس، لینا، خانم سیتول انگلیسی، ‏هامسون نروژی، یوزف ‏ای‏‏‌شندروف، تور گانیف و تو شینکوی روسی را ترجمه کرد و در مجله کابل به نشر رساند.

آیینه جدا از آموزش و تعلیم، فعالیت‌‏های قابل توجهی در عرص‏‏ۀ پژوهش، رسانه‏‌داری و امور فرهنگی نیز انجام داد. به عنوان نمونه می‌‏توان به ‏‏این‏‏‏ موارد اشاره کرد: مدیر مسئول مجله برگ سبز، مدیر عمومی ‏نشرات مطبوعات، مدیر موزیم، مدیر کتابخانه، مدیر عمومی ‏سینما، جریده و صحنه شهرداری کابل، مدیرمسئول مجله کرهنه وزارت زراعت، رئیس سمعی و بصری وزارت اطلاعات و کلتور و رییس اطلاعات و کلتور مزار شریف.

مقالات اجتماعی و انتقادی زیادی هم نوشت که در مطبوعات وقت به نشر می‌‏رسید. او ‏بسیار از مقالات انتقادی خود را به نام‏‌های مستعار آ، نمک، چشم، شیشه و ترازو منتشر می‏‌کرد.

آیینه پس از کودتای کمونیستی در سال 1357 خورشیدی به پشاور مهاجرت کرد و بعد از پیروزی مجاهدین دوباره به کابل برگشت. با سقوط کابل به دست طالبان باردیگر آوارۀ دیار غربت گردید. تا‏‏ این‏‏‏‏که ‏در 3 حوت 1380 خورشیدی در سن 85 سالگی در شهر پشاور دیده از جهان فروبست و به ابدیت پیوست. جنازه‌‏ا‏ش را به کابل انتقاد دادند و در «شهدای صالحین» دفن کردند.

آثار محمد یوسف آیینه

از محمدیوسف‌‏آیینه‏‏ چهار اثر به چاپ رسیده است: تار، بستان‏‌صفت، نوای عشرت و نقش قدم. سه اثر نخست، در دسترس نیست. تنها «نقش قدم» در اختیار خوانندگان قرار دارد.‏‏ این‏‏‏ کتاب به همت محبوبه حقوقمل (خواهرزادۀ آیینه) در سال 1393 خورشیدی در 197 صفحه در کابل به زیور طبع آراسته گردید. ‏در آغاز کتاب تقریظ‌‏هایی از ادبیار زرینگر، پرتو نادری، سیدخلیل‌‏الله‏ هاشمیان و محبوبه حقوقمل نیز آورده شده است. «نقش قدم» گزینه‌‏ای‏‏ از سروده‏‌های‏ آیینه‏‏ در قالب‏‌های مختلف می‌‏باشد. ‏‏این‏‏‏ می‏‌رساند که شاعر قالب‌‏های زیادی را تجربه کرده است. در تمام قالب‏‌ها تجربه‏‌های ‏خوبی ‏‏از خود به نمایش گذاشته است. شعرهایی که در «نقش قدم» گرد آمده‌‏اند همه نشان می‌‏دهند که شاعر در هرقالب کوشیده تا بیان و زبان و محتوای خاص مطابق با آن قالب را اختیار نماید.

در غزل شاعر، رویکرد تصوفی و عاشقانه دارد. بی‏‏‌وفایی و ‏ناپایداری دنیا محتوای اصلی غزل‌‏های او را‏‏‏ تشکیل می‏‌دهد. زبان غزل‏‌ها نیز ساده، روان و صمیمی‏ است. تصنع‏‌گرایی در آن دیده نمی‌‏شود. حضور تکنیک‌‏های زبانی را نیز شاهد نیستیم. سیر عادی جریان غزلِ دهه 30 و ‏40 در آن تعقیب می‏‌شود. واژگان مورد استفادۀ شاعر همان واژگان کلاسیک است. با‏‏ این‏‏‏که از عناصر تخیل به خوبی‏‏ استفاده شده، اما آن کشفی را که در شعرهای دهه 50- 60 وجود داشت، در این غزل‏ها ‏نمی‏‌بینیم. در برخی از جاها شاعر ‏به شکل آشکار از حافظ ‏متأثر شده است. مانند:

هرچند که در میکده‌‏ها راه ندارم

گر مفت رسد می‏ به من، اکراه ندارم

بسیار بگردیم و نیابیم سراغت

عجز است بساطی که در آن آه ندارم (شعر دل آگاه)

گاهی نیز به سراغ بیدل رفته و رنگ بیدل ‏را گرفته است:

طفل اشکم را خموشی می‏‌شود زنجیر پا

سرمۀ شام اسیران در صدای گریه است

چون سپند از داغ هجران نغمۀ سوزی بساز

ناله‌ ‏اند‏‏ر کوی او حاجت‌‏روای گریه است (شعر بهای گریه)

در کل، غزلیات ‏‏این‏‏‏ مجموعه از شفافیت، سیّالیّت و زیبایی خاصی بهره‌‏مند‏ند‏‏. جز چند مورد، سایر سروده‏‌ها از یکدستی خوبی ‏‏برخوردار‏ند‏‏. ‏احساس چندگانگی، زیاد به نظر نمی‌‏رسد. کار دندان‏‌گیری هم که قابل تأمل باشد، سراغ نداریم.

اما ‏در قالب‏‌های قصیده، قطعه، ترکیب بند، ترجیع‌بند، مستزاد، مخمس و مثنوی، تفاوت‌‏های چشم‌گیری نسبت به شعرهای شاعران در همین دوره دیده می‏شود. ‏به نظر می‏‌رسد شاعر در‏‏ این‏‏‏ قالب‏‌ها بیشتر به دنبال محتوا و بیان آلام و رنج‌‏های خود و جامعه‌‏اش بوده تا سرودن شعرهای ناب ‏و نغز. از‏‏این‏‏‏‏‌رو در‏‏ این‏‏‏ قالب‌‏ها با شعرهای مناسبتیِ ‏بسیاری برمی‏‌خوریم. مطالعۀ‏‏ این‏‏‏ سروده‏‌ها به خوبی ‏‏آشکار می‌‏سازد که شاعر هیچ‏‌گاه در صدد ‏ایجاد یک حادثه در زبان شعر خود نبوده است؛ بلکه همواره کوشیده تا دردهای پنهان جامعه را آفتابی‏‏ بسازد. مثلاً مناسبت‏‌هایی چون انقلاب و جهاد، نوروز، غم غربت و مهاجرت، شرح حال جامعه و نابسامانی‏‌های آن روزگار، محتوای مرکزی سروده‌‏ها را شکل می‏‌دهد. شاعر تا آن حد پیش می‏‌رود که گاه ‏شعرش به یک شعار سیاسی تبدیل می‏‌شود.

جهاد و جنگ اسلام است با الحاد و استکبار

ترا فرمانبری تاکی، کنون فرمان‌روا برخیز

به مال و جان و شمشیر و قلم رو فی ‏سبیل‏ الله

اگر پای جهادت نیست با دست سخا برخیز (شعر پیام شاعر)

این سروده ‏و سروده‌‏های نظیر آن، بیشتر پیام‌‏های سیاسی‏‌اند‏‏ که در قالب موزون ارائه شده‏‌اند‏‏. شاعر ‏در ‏‏این‏‏‏ سروده‌‏ها به دنبال کشف، ‏تصویرهای تازه و… نبوده است؛ بلکه هدف او انتقال پیام به مخاطبان اصلی ‏خودش بوده است. شاعر در اکثر سروده‌‏هایی که در قالب‏‌های غیر غزل، رباعی، دوبیتی و نو، سروده شده‌‏اند‏‏، خود را موظف به رعایت قوانین موجود در ادبیات نمی‏‌داند. ‏او معتقد است که هنر و ادبیات ابزاری ‏اند‏‏ که در خدمت محتوا قرار دارند. قانون و قاعده تا زمانی احترام و حرمت دارند که مانع خودشگوفایی معنا و محتوا نگردد. او خود، در یکی از سروده‏‌هایش کسانی را که به شعرهای مغلق و پیچیده روی آورده‌‏اند‏‏ مورد انتقاد قرار می‌‏دهد و با اعتراض و کنایه می‏‌گوید:

خوشا بر نظم‏‌پردازان خودکار

که هریک را هنر بالای فن هست

ادیبی‏‏ آسمان و ریسمان‏‌باف

ظریفی، کش سخن نو، یا کهن هست

نه گوینده نه خواننده بفهمد

«خط سوم» درینجا ممتحن هست (شعر دورویه)

بدین صورت محمدیوسف‏ آیینه‏‏ برخلاف غزل، در قالب‌‏هایی چون قصیده، قطعه، مستزاد، ترکیب بند، ترجیع‌بند و مخمس ‏به موضوعات اجتماعی با زبان کاملاً آزاد و بی‏‏‌پیرایه روی می‌‏آورد. گاه تا آن‏حد در ‏‏این‏‏‏ بیان جلو می‏‌رود که سروده‌‏ها حالت شخصی و شعاری پیدا می‌‏کنند. صورت طبیعی ‏خود را از دست می‏‌دهند و به یک شعر طولانی منجر می‏‌شوند. نام‌‏های اشیا، اشخاص و جای‏‌ها (مانند راکت، میدان، لوگر، جنرال، کمیسار، مسعود، یما، یوسف، ‏جاوید و همایون) بدون هیچ پالایش زیبایی شناسانه در شعر جا باز می‌‏کنند و توصیف‌‏های پی در پی وارد قلمرو شعر می‌‏شوند.

در کل، شعرهایی که در‏‏ این‏‏‏ قالب‌‏ها سروده شده‌‏اند‏‏ بیشتر شرح حال وضعیت اجتماعی جامعه‌‏اند‏‏. درد غربت، وطن‌‏گرایی، مقاومت و جهاد، فقر و تنگ‏دستی، آخرت‏‌گرایی، حق‏‌پرستی، پوچی دنیا، صلح  و مبارزه با کمونیسم مضامین اصلی این سروده‏‌ها را تشکیل می‏‌دهند. در‏‏ این‏‏‏ شعرها زبان رویکرد نوگرایانه دارد، ‏ساده و روایی است. واژه‏‌ها، نیز نزدیک به زبان معمول می‏‌باشند‏‏ و در بعضی از جاها ‏‏از واژگان کهنه و نو ترکیب یافته است. عناصر خیال، دیدنی و قابل رؤیت‏‌اند‏‏. توصیف رکن عمده در شعر محسوب می‌‏شود. البته پند و حکمت نیز گاهی در آنها راه پیدا کرده است. شاعر با آوردن حکایت و قصه به تأثیرگذاری آن افزوده است.

اما دوبیتی‏‌ها و رباعی‌‏ها، در ادامۀ غزلیات شاعر قرار دارند. زبان فخامت خویش را حفظ کرده است. همان مفاهیم و اصطلاحات غزل در رباعیات و دوبیتی‌‏ها نیز دیده می‏‌شود. تفاوت عمده‌‏ای‏‏ که میان غزلیات و رباعیات و دوبیتی‌‏های شاعر وجود دارد، در ذکر ‏نام‌‏های تاریخی، نام جای‏‌ها و افراد است. در رباعیات و دوبیتی‌‏ها اسطوره‏‌گرایی بیشتر به نظر می‏‌رسد. ‏همچنین بازتاب موضوعات اجتماعی ‏رباعیات ‏و دوبیتی‏‌های شاعر را به‏‌روزتر و نوتر ساخته است. با‏‏ این‏‏‏‏که زبان حالت کلاسیک را دارد لیکن معنا چیز دیگری است؛ بجز فلسفه و عرفان:

هم کاسه و کوزه را فلک شکسته

هم گردن ما فلک به چیز بسته

هر چند خرابیم و غریبیم و فگار

روزی شود ‏‏این‏‏‏ قوم پریشان رسته؟ (شعر امید)

اما شعر نو؛ شعر نو، هم به این دلیل ‏‏‏که نخستین تجربه در افغانستان است و هم به دلیل لطافت‌‏های زبانی و زیبایی‏‌شناسانه، قابل تأمل و درخور توجه است. سروده‌‏هایی نو و نیمایی که در مجموعه شعر «نقش قدم» گرد آمده‌‏اند‏‏، از لطافت‏‌های شاعرانه سرشارند و طبع بومی ‏آنها خواننده را به وجد می‌‏آورد. توصیف‌‏های زیبا، دنیایی از زیبایی را به خواننده تحویل می‏‌دهد. به ‏‏این‏‏‏ شعر ببینید:

نوبهار سال

وقت کارماست

بیل و کلند و داس

در کنار ماست

سبزی زمین

خرمی ‏باغ

مزد دست ما

در بهار ماست

قلبه را پیش ‏می‌‏بریم باز… (شعر نوبهار)

فضای شاد و عاشقانه در زبان روایی خصلت عمدۀ شعرهای نو‏‏ این‏‏‏ مجموعه است. بازنمایی طبیعت، استفاده از اسطوره‌‏های تاریخی و ‏بومی، نام مکان‏‌ها و افراد از دیگر ویژگی‌‏های ‏‏این‏‏‏ شعر‏ها محسوب می‏‌گردند. آنچه بیش از همه شعرهای نو‏‏ این‏‏‏ مجموعه را شیرین‌‏تر ساخته، تجربی ‏‏بودن آن‏هاست. وزن و موسیقی داخلی در‏‏ این‏‏‏ سروده‌‏ها بیش از همه آن را دلپذیرتر کرده است.

بادها، از آسه‌‏مایی

می‌‏نشیند، روی دریا

سبزه‌‏ها

از خاک رسته،

لاله‏‌ها، بیرون زده از کوهساران

باغ و صحرا، سرخ و زرد و ارغوانی

می‏‌فروشد، شور عشق و نوجوانی

مرغکان با خوش نواها

پرفشان پایین و بالا

آهوان، از لانه جسته

ژاله‏‌ها مانند مروارید رخشان

قطره‏‌ها غلتان به زلف بید مشکین

از نسیم صبحگاهی، آب پرچین (شعر بهار کابل)

نتیجه

خلاصه ‏‏این‏‏‏‏که مجموعه شعر «نقش قدم» ‏با ارایۀ بسیاری از کارهای محمدیوسف ‏‌آیینه،‏‏گام بزرگی در جهت معرفی شعرهای او به حساب می‏‌آید. بدون شک اگر‏‏این‏‏‏ تلاش صورت نمی‌‏گرفت،‏ آیینه‏‏ همچنان در‏هاله‌‏ای‏‏ فراموشی باقی می‏‌ماند و کمتر کسی یافت می‏‌شد تا سروده‏‌های او را از اوراق پراکنده‏‌ای‏‏ که در دست نیستند، جمع‏‍‌آوری نماید.

 

تذکر:

این مقاله برگرفته از مقاله بزرگ‌تری است که در پیشگفتار کتاب «بهار کابل» به کوشش نویسنده در سال 1397 خورشیدی توسط انتشارات تاک به نشر رسیده است.

 

 

لینک کوتاه:​ https://farhangpress.af/?p=7780

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *