Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

مژگان فرامنش: زندگی از دیدگاه یک زن هنرمند، متفاوت‌تر است

فریبا مرتضوی-خبرگزاری فرهنگ

«مژگان فرامنش» شاعر جوان هراتی است که از دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه هرات، فارغ شده است و در حال حاضر دانشجوی دوره ماستری می‌باشد.

خانم فرامنش، عضو انجمن ادبی هرات است و تا هنوز سه‌مجموعه شعری وی: «اندیشه‌های دردآلود»، «گره کور» و «نی‌رنج»، منتشر شده‌اند.

خبرگزاری فرهنگ، با این شاعر جوان، گفت‌وگویی انجام داده است که در پی می‌آید.

از «مژگان فرامنش» برای ما بگویید.

مژگان فرامنش، متولد اول سنبله ۱۳۶۹ در کوچه ارگ هرات. لیسانس ادبیات فارسی از دانشگاه هرات و دانشجوی دوره ماستری.

مدت شش سال استاد زبان و ادبیات فارسی در مکاتب هرات، همچنین عضو انجمن ادبی هرات.

علاقه شما به ادبیات، از چه زمانی آغاز شد؟

از زمانی که خودم را شناختم، علاقه و اشتیاق شدیدی به ادبیات و شعرخواندن و مطالعه داشتم، در دوران مکتب داستان‌های کوتاه، متن‌های ادبی و مقاله‌های زیاد می‌نوشتم تا این‌که راهم را پیدا کردم و حالا صاحب سه مجموعه‌ی شعر هستم.

چه تعریفی از شعر دارید؟

شعر، زاده‌ی احساس و عواطف درونی انسان است که در قالب واژه‌ها شکل پیدا می‌کند.

چگونه اولین شعرتان را سرودید؛ شما به سمت شعر رفتید یا شعر شما را در آغوش گرفت؟

اولین شعرم را اتفاقی نوشته بودم، یعنی باور نداشتم که شعر باشد، بعضی تکه‌هایش موزون بود، بعدا راه انجمن ادبی هرات را پیدا کردم و برای اصلاح و نقد شعرهایم می‌رفتم و کم‌کم این اتفاق را جدی گرفتم و تاحالا آن‌را جدی دنبال می‌کنم.

در چه قالب‌هایی شعر می‌سرایید و موضوعات و مضامین اشعارتان بیش‌تر چیست؟

علاقه‌ی عجیبی به قالب‌های موزون دارم. بیش‌ترین شعرهایم را قالب غزل و رباعی تشکیل می‌دهد، ولی تجربه‌هایی در قالب‌های موزون دیگر نیز دارم. موضوعات شعرهایم را اکثرا مسایل عاشقانه اجتماعی، شکل داده است.

چه اثر/آثاری از شما منتشر شده است؟

تا اکنون سه مجموعه‌ی مستقل شعر از من چاپ شده است.

۱ :اندیشه‌های دردآلود، پاییز ۱۳۹۰

۲: گره‌ی کور، پاییز۱۳۹۳

۳: نی‌رنج، پاییز ۱۳۹۶

ولی در کنار این، در کتاب‌های مشترک شاعران که از سوی نهادهای ادبی منتشر شده نیز آثار من چاپ شده است.

به نظر شما، شعرگفتن ذاتی‌ست یا قابل یادگیری؟

از دیدگاه من شعر باید ذاتی باشد. شعر به آموختن کسب نمی‌شود، چون هنر درونی است، ولی در قدم دوم باید با مطالعه و پشتکار آن‌را به رشد و بالندگی رساند، ولی در قدم نخست باید شعر در نهاد انسان باشد.

شاعر چگونه با مخاطب خود ارتباط برقرار می‌کند؟

شعر، زاده احساس و تخیلات و اندیشه‌ی شاعر است. شاعری که همه‌ی عناصر شعری را در هم حل می‌کند؛ موفق است و مخاطبی که اهل هنر و دانش باشد؛ شعر را به خوبی درک می‌کند و رابطه‌ی تنگاتنگی را با شعر ایجاد می‌کند. مخاطب خوب، می‌تواند منتقد خوب برای شاعر باشد و مخاطب خوب و هنرشناس می‌تواند شاعر را برای رشد و موفقیت بیش‌تر همراهی و همکاری کند.

آثار چه شاعرانی را بیش‌تر مطالعه می‌کنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر/شاعران هستید؟

شعرها و رمان‌های زیادی را می‌خوانم . برای من شعرای کلاسیک، اُبهت خاصی دارند، آثار شعرای کلاسیک پر مغزتر است. حافظ، همدم لحظه‌های من است. سعدی، بیدل، مولانا، صایب تبریزی و…در زندگی هنری من جایگاه خاصی دارند. از شاعران معاصر هم زیاد می‌خوانم.

وضعیت شعر و ادبیات زنان افغانستان را چگونه می‌بینید؟

متاسفانه وضعیت شعر و ادبیات و مخصوصا بانوان در افغانستان، تعریف آن‌چنانی ندارد. کلا هنر و ادبیات در افغانستان بنا به دلایل مختلفی از جمله: بحران سیاسی، اقتصادی و فقر، در حاشیه قرار گرفته است. در واقع روح این هنر، آسیب شدیدی دیده است، اما بازهم هستند کسانی اندک، که کار می‌کنند تا این چراغ به‌کلی خاموش نشود.

زندگی یک بانوی شاعر با دیگر بانوان، چه تفاوتی دارد؟

زن شاعر، زندگی شاعرانه‌ی را رقم می‌زند هم برای خودش و هم برای خانواده‌اش. زندگی از دیدگاه یک زن هنرمند، متفاوت‌تر است. زن شاعر و هنرمند، لبریز از احساس و عواطف است. عشق و محبت در زندگی او نقش اول را دارد. کتاب می‌خواند. می‌نویسد، فارغ از دغدغه‌های مادی و مسایل دیگری است که در زندگی خیلی‌ها جریان دارد. زن هنرمند به زندگی و مسایل به اصطلاح خاله‌زنکی، رغبتی ندارد و درگیر آن نیست.

برخی شاعران امروزی را به فقر مطالعاتی، عدم وجود منابع مطالعاتی و حتی عدم آگاهی از آن‌ها متهم می‌کنند؛ نظر شما در این مورد، چیست؟

در کل مردمان این جامعه با مطالعه روابط جدی ندارند و متاسفانه این حقیقت تلخ است. از جوانان تحصیل‌یافته تا هنرمند و نویسنده و شاعر، مطالعه‌ی آن‌چنانی و جدی را در آن‌ها نمی‌توان دید. احتمالا بر می‌گردد به دلایلی، بزرگ‌ترین دلیل آن فکر کنم ضعف اقتصاد است و ضعف سواد. کسانی‌که اهل مطالعه و دانش هستند؛ پول کافی برای خرید کتاب ندارند، کسانی که پول کافی دارند، سواد و دانش ندارند، این مشکل کلی است، ولی در کنار آن بازهم مردمان این جامعه بهایی به کتاب‌خوانی و مطالعه نمی‌دهند و این فرهنگ به‌صورت جدی هنوز شکل نگرفته است در این جامعه.

از شعرای کلاسیک، علاقمند به کدامیک هستید و چه کسی از شاعران معاصر، شما را مجذوب می‌کند؟

به شاعران کلاسیک کلا علاقه خاصی دارم و همیشه می‌خوانم . از شعرای معاصر نیز می‌خوانم. شاعر خاصی مدنظر من نیست، ولی شعری که واقعا شعر باشد؛ مرا جذب می‌کند.

به‌عنوان یک شاعر جوان، انتظار دارید در شعر به چه افقی، دست پیدا کنید؟

هنوز راه‌های زیادی پیش‌رو دارم و کارهای زیادی‌ست که باید در زمینه‌ی شعر و ادبیات انجام بدهم. هیچ‌گاهی دنبال شهرت نبودم و نیستم که از راه شعر به شهرت برسم، ولی دنبال معنویت شعر هستم.

در مورد زندگی و ازدواج دو تا شاعر، برای من که مخاطب شما هستم، جالب و قشنگ است، چقدر زندگی ادبی این دو شاعر ما از همدیگر تاثیرپذیر بوده است؟

انسان‌ها مستقیم و یا غیرمستقیم تاثیرپذیر اند. از جامعه، افراد و…. زندگی ادبی-هنری من، از زمانی‌که ازدواج کردم آن هم با کسی که اهل شعر و ادبیات است، رونق بیش‌تری گرفته و در واقع زندگی هنری من، به رشد و بالندگی بسیاری رسیده است.

«تهماسبی خراسانی» در کنار آن‌که شاعر، نویسنده و باستان‌پژوه است؛ همسر بسیار مهربان و بادرکی برای من بوده و هست.

شعری از خودتان برای خوانندگان ما؟

نمی‌رود هوای تو هم از سر جهان من
ای عشق ناگهان من، ای عشق ناگهان من!

تنیده مهر و عطر تو به شاخ و برگ و ریشه‌ام
نفس شده درآمدی تو در میان جان من

تو رودخانه‌یی و من به حسرتم که کاش کاش
من از تو زاده می‌شدم، تو هستی و نشان من…

دلم گرفته عمری از بلندی فراق تو
بیا که از نبودن تو سوخت استخوان من

جدا نمی‌شوی تو از خیال و فکر من دمی
ای ٱب و نان و دانه‌ام، چراغ آشیان من

چقدر زنده‌ام به تو، چقدر دوست دارمت
چقدر از هوای تو پر است آسمان من

زمان نبودن تو و مکان دل پر از غمت
زمان بی‌زمان من! مکان لامکان من!

حرف‌های نگفته‌ای که باید می‌گفتید و نگفتید؟

سپاس‌گزارم از شما که این فرصت خوب را در اختیارم گذاشتید تا لحظاتی را با هم صحبت کنیم.

لینک کوتاه:​ https://farhangpress.af/?p=496

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *