محمودجعفری
مقدمه
ادبيات آييني از ديرباز آغاز گرديده است. سابقة تاريخي آن به دورة قرون وسطي میرسد. گاتها نمونههاي از ادبيات آييني را در خود دارد. بنابراين اگر چيزي به نام ادب آييني در نظر گيريم بايد به اين كتابها نيز توجه نماييم. اما اگر مقصود خود را محدودتر سازيم و به ادب و شعر عاشورايي معطوف بداريم بايد بگوييم همزمان با واقعة عاشورا شعر عاشورايي نيز شروع میشود. وقتي ياران حسين بن علي (ع) در روز عاشورا به ميدان میروند هركدام به نوبت خود را معرفي كرده و اشعاري را در حمايت از حسين (ع) انشاء میكنند. به اين نمونه، از زبان حضرت قاسم توجه نماييد:
انا على بن الحسين بن على
نحن و رب البيت اولى بالنبى
تالله لا يحكم فينا ابن الدعى
اضرب بالسيف احامى عن ابى
ضرب غلامهاشمى عربى
به همين گونه ساير ياران امام ويا خود حضرت سرودههايي را انشاء مینمايند. اما صورت دقيقتر شعر عاشورايي و به تعبير ديگر شعر حسيني بعد از قيام و بعد از شهادت حسين(ع) وياران با وفايش آغاز میگردد. اين سرودهها اغلب با مرثيه شروع شده و تاكنون ادامه دارد. مانند اين شعر از عمان سامانی:
سیل اشکش بست بر شه راه را
دود آهش کرد حیران شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاً مهلیاش بر آسمان
بعد از اين، شاعران بسياري هركدام بعد ديگري در سوگ حسين بن علي(ع) وياران صديقش شعرهايي را سرودهاند. از شاعران عرب كه بگذريم شاعران فارسيزبان نيز سرودههاي بسيار گرانسنگی را آفريدهاند مانند كسايي مروزي، سنايي غزنوي، امير قوامیرازي، مولانا جلال الدين بلخي، ميرزا عبدالقادر بيدل دهلوي، عطار نيشابوري، حكيم ناصر خسرو قبادياني، سيف فرغاني و…. به اين شعر كسايي مروزي دقت كنيد:
باد صبا در آمد فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را، نيسان به فرش ديبا
بيزارم از پياله و از ارغوان و لاله
ماه و خروش و ناله، كنجي گرفته مأوا
دست از جهان بشويم عز و شرف نجويم
مدح و غزل نگويم، مقتل كنم تقاضا
ميراث مصطفي را فرزند مرتضي را
مقتول كربلا را تازه كنم تولا
تخم جهان بي بر، اين است وزين فزون تر
كهتر، عدوي مهتر! نادان عدوي دانا
برمقتل اي كسايي! برهان همینمايي
گرهم برين بپايي، بي خار گشت خرما
تا زنده اي چنين كن، دلهاي ما حزين كن
پيوسته آفرين كن بر اهل بيت زهرا
خصوصيت عمدة چنين سرودهها، سرشار از اندوه و درد و رنج میباشد. دليل آن هم شايد اين چند امر بوده باشد:
1- واقعه عاشورا در اصل يك واقعه جانسوز است كه نظير آن در تاريخ بشريت يافت نشده است؛ چرا كه از يكسو نزديكترين كسان به پيامبر خدا (يعني نواسههاي آن حضرت)، در اين واقعه جان خويش را نثار حق نمودند. زجانب ديگر فرزندان علي مرتضي(ع) و حضرت زهرا (س) قرباني شدند و از طرف سوم امام حسين(ع) يكي از پنج تن آل عبابود كه آيات قرآن كريم در منزلت او نازل شده است و احاديث فراوان در مقام وشأن آن حضرت از پيامبرگرامیاسلام نقل گرديده است. اين مسايل چيزهايي نبودند كه دشمنان نمیدانستند. در يك نگاه ديگر كساني اين عزيزان را به شهادت رساندند كه خود را خليفة مسلمين قلمداد میكردند . از همه دردناكتر اينكه برخورد غير انساني با بهترين انسانها صورت گرفت. يعني آب را -كه بر هيچكسي منع نيست- به روي اينها بستند. از جوان گرفته تا مردان پير و اطفال و زنان را به شهادت رساندند. بر جنازهها سنگ و چوب انداختند و اجساد را زير سم اسپها قرار دادند. خيمه و خرگاه را تاراج نمودند و سرها را از تن جدا كردند و شهر به شهرگردانيدند. بر سرها خشت و سنگ افكندند. بردندانهاي حسين(ع) چوب زدند و اهل بيت پيامبر را خارجي خطاب كردند و حتا گفته میشود چادر از سر دختران و گوشواره از گوش آنها ربودند. وصدها وقايع دردناك ديگر. اينگونه برخوردها در طول تاريخ با يك چنين انسانهاي بزرگ و خدايي صورت نگرفته است. بنابراين جا دارد كه تمام كسان در سوگ حسين(ع) ويارانش اشك بريزند وسوگ سرودههايي داشته باشند؛ كما اينكه اهل بيت خود نيز اولين كسان بودند كه در سوگ عزيزان خود شعر سرودند و بعد از آنها مخلصين و پيروان آنها سرودههاي اندوهگيني را خلق كردند كه نمونهاش را در شعر شاعراني چون عبیدالله بن حر میبينيم:
فیا ندمی الااکون نصرته
الا کل نفس لا تسدد نادمه
وانا علی ان لم اکن من حماته
لذو حسرت ما ان تفارق لازمه
سقی الله ارواح الذین تازروا
علی نصره سقیا من الغیث دائمه
وقفت علی اطلالهم ومحالهم
فکاد الحشی ینفض والعین ساجمه
(چقدر تأسف میخورم که حسین را یاری نکردم! – آری هر انسان نادرست روزی پیشیمان میشود/ به خاطر نصرت نکردن او، تازنده هستم حسرت میخورم/ خداوند ارواح ناصرین او را از باران رحمتش سیراب کند/ درکنار قبورشان ایستادم درحالی که نزدیک بود قلبم پاره و اشک چشمم خشک شود.)
2 – دومين چيزي كه باعث شده است تا شعر عاشورايي صورت مراثي به خود بگيرد توجه ائمة اطهار نسبت به عاشورا به عنوان پديده بسيار اسفانگيز و اندوهآور بوده است. به همين دليل امام سجاد(ع) ، امام باقر(ع) ، امام صادق(ع) و ساير ائمه، شاعراني چون فرزدق، عوف بن عبدالله، كميت، عبد الله بن اثير، دعبل خزاعي، سيد حميري و…امر میكردند كه در سوگ حسين بن علي(ع) و ياران با وفايش شعر بسرايند. اگر خوب دقت كنيم میبينيم كه در اين امر ائمة معصوم، حكمتهاي بس فراوان نهفته است. از يكسو اين بهترين روش براي حفظ قيام عاشورا به حساب میآمد و از سوي ديگر بدين وسيله عملكرد چهرههاي باطل در قيام عاشورا افشا میگرديد و باعث رسوايي حاكمان جور میگرديد و ازجانبي هم، اين امر خود يك شيوة سياسي بود كه میخواستند مردم را با خود داشته باشند و در رساندن پيام حق از آنان كمك بگيرند.
به هرترتيب خصوصيت سوگ و مرثيه، در بسياري از اشعار عاشورايي ديده میشود. اما آيا اين، جوهر اصلي اشعار عاشوايي را تشكيل میدهد؟
اگر چند اندوه و غم با ذات اشعار عاشورايي عجين شده است اما جوهر اصلي آن به شمار نمیآيد چرا كه شعرعاشورايي جوهر خود را از صورت عاشورا نمیگيرد بلكه از هدف، قيام و نهضت عاشورا میگيرد. هدف در انقلاب عاشورا مبارزه با جور و ستیز با جهل و ستم است كه با حماسههاي جانسوز توأم شده است. با اين تحليل، قيام عاشورا در شعر شاعران به صورت نماد برجسته گرديده است و در هر برهة زماني مطرح شده است. شاعران بزرگي نظير مولانا جلالالدين بلخي، عبدالقادر بيدل، عطار، سنايي، و…. با اين برخورد نمادين شان، نهضت عاشورا را از چنبرة زمان بيرون كشيده و بر آسمان تاريخ فروزان ساخته است. مثلاً مولانا میسرايد:
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکاء شیعه عاشورا، برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعرههاشان می رود در ویل و وشت پر همی گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد قصه جست و جوی آن هیهات کرد
این رئیس زفت باشد که بمرد؟ این چنین مجمع نباشد کار خرد
نام او القاب او شرحم دهید که غریبم من شما اهل ده اید
چیست نام و پیشه و اوصاف او؟ تا بگویم مرثیه زالطاف او
مرثیه سازم، که مرد شاعرم تا از اینجا برگ و لا لنگی برم
آن یکی گفتش که: هی دیوانه ای؟ تو نه ای شیعه، عدّو خانهای
روز عاشورا، نمیدانی که هست ماتم جانی که از قرنی به است؟
پیش مومن کی بود این غصه خوار؟ قدر عشق گوش عشق گوشوار؟
پیش مومن ماتم آن پاک روح شهرهتر باشد زصد طوفان نوح
گفت: آری لیک کو دور یزید؟ کی بده ست این غم؟ چه دیر اینجا رسید؟
چشم کوران آن خسارت را بدید گوش کرّ ان آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما؟ که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان! زآن که بد مرگی است این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چه درانیم؟و چون خاییم دست؟
چون که ایشان خسرو دین بوده اند وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند کنده و زنجیر را انداختند
روز ملک است و گش شاهنشهی گر تو یک ذره از ایشان آگهی
ورنه ای آگه، برو بر خود گری زآن که در انکار نقل و محشری
بر دل و دین خرا بت نوحه کن که نمی بینید جز این خاک کهن
ورهمی بیند چرا نبود دلیر پشت دار و جان سپار و چشم سیر؟
در رخت کو از می دین فرخی؟ گر بدیدی بحر، کوکف سخی؟
آن کو جو دید آب را نکند دریغ خاصه آن کو دید آن دریا و میغ
نتیجه
به اين صورت در كنار اشعار مدحي، توصيفي و سوگوارهاي، اشعار نمادين نيز وجود دارد كه تعداد شان هم قابل شماره نيست. اگر بخواهيم ميان اين دونوع شعر عاشورايي يك مقايسهاي انجام بدهيم بايد بگوييم كه شعر عاشورايي از نوع اول (مرثيه) تأثيرات عاطفي بيشتري دارد و در حفظ و مداومت انقلاب حسینی و برانگيختاندن مردم نقش بسزايي را بازي كرده و میكند اما شعر عاشورايي از نوع دوم (پيامي) به جنبههاي دروني نهضت توجه نشان داده و آن را به عنوان يك مكتب الهي و نجاتدهنده در جهان معرفي و مطرح ساخته است. به گونهاي كه در هر زمان میتواند الگوي انقلابها وجنبشهاي آزاديبخش واقع شود.