عید فطر در شعر فارسی
محمدکاظم کاظمی
در دیوان اکثر شاعران بزرگ کهن، اشاراتی مجمل یا مفصل به عید فطر میتوان یافت و جالب آنکه بیش از دیگر اعیاد اسلامی، این عید مورد توجه و نظر شاعران ما بودهاست. به راستی چرا این گونه است؟ توجه ویژه به عید فطر در ادبیات فارسی، شاید از این روی باشد که رخ نمودن هلال ماه شوال، تأثیری محسوس و ملموس بر زندگی و سلوک فردی و اجتماعی جامعه اسلامی و بویژه شاعران میگذارد.
بر سر بام بیا، گوشه ابرو بنمای
روزه گیران جهان منتظر ماه نو اند
این بیت، یکی از صدها بیت گنجینه شعر فارسی است که در آن، میان هلال عید و ابروی نگار مقارنتی دیده میشود. باری، عید فطراز زمینههای مهم محتوایی شعر فارسی است و نه تنها در حوزه محتوا، که در حوزه مضمون سازی نیز با جلوه تمام حضور دارد.
در دیوان اکثر شاعران بزرگ کهن، اشاراتی مجمل یا مفصل به عید فطر میتوان یافت و جالب آن که بیش از دیگر اعیاد اسلامی، این عید مورد توجه و نظر شاعران ما بودهاست. به راستی چرا این گونه است؟ توجه ویژه به عید فطر در ادبیات فارسی، شاید از این روی باشد که رخ نمودن هلال ماه شوال، تأثیری محسوس و ملموس بر زندگی و سلوک فردی و اجتماعی جامعه اسلامی و بویژه شاعران میگذارد.
با عید فطر، آدمیان دوباره به بسیاری چیزها دست مییابند که یک ماه تمام از آنها بهطور مطلق یا نسبی برحذر بودهاند و بسیاری از این چیزها به واقع و به مجاز، چه در کسوت مادی و چه در هیئت معنوی، در زندگی شاعران ما حضور جدی داشتهاست.
با این ملاحظه، هر گروه از شاعران، به مناسبت دلبستگیهای خویش، نگاهی ویژه به عید فطر داشتهاند و از رسیدن آن اظهار خرسندی کردهاند. این نگاهها را میتوان چنین دستهبندی کرد.
دید عشرت جویانه
هیچ نمیتوان منکر عشرت جویی اهالی قدرت در ادوار مختلف تاریخی بود و هیچ نمیتوان منکر شد که شاعران درباری نیز در این عشرت جویی سهیم بودهاند. شعر درباری ما شعری است بسیار زمینی، توأم با شادخواری و کامجویی؛ وبرای این گونه شعر و شاعران، ماه مبارک رمضان همواره ناگوار بودهاست. آنان به میل خویش یا اکراه و اجبار، در این ماه از می و مطرب کناره میگرفتند و البته در تمام این ۳۰روز، منتظر هلال عید بودند تا بر سر کار همیشگی آیند.
چنین است که در شعر این شاعران، ستایش عید توأم است با بدگویی شدید از ماه مبارک رمضان و عیدتنها از این زاویه نگریسته میشود که درهای بسته را بازمیگشاید. ببینید فرخی سیستانی چگونه به بهانه آمدن عید، ماه رمضان را نکوهش میکند.
روزه از خیمه ما دوش همی شد به شتاب
عید فرخنده فراز آمد، با جام شراب
چه توان کرد اگر روزه ز ما روی بتافت
نتوان گفت مر او را که ز ما روی متاب
چه شود گر برود گو برو و نیک خرام
رفتن او برهاند همگان را ز عذاب
و چنین است نگاه منوچهری، امیرمعزی و دیگر شاعران درباری. این نگاه هرچند ستایش عید را در خود دارد، نمیتواند مطلوب کسانی باشد که عید را ادامه رمضان میدانند.
رویکرد مداحانه
در آثار بعضی شاعران درباری، نگرشی معتدل تر و بهنجارتر از نگرش پیشین به عید فطر مشاهده میشود. در اینجا ستایش عید، با اظهار ملال از رمضان همراه نیست، بلکه با خوشامد ممدوح همراه است. این شعرها، اغلب قصایدی هستند که برای قرائت در مراسم روز عید سروده میشدهاند و در آنها، شاعر بیش از هر چیز، میخواهد تا به سلطان یا حاکمی که ممدوح اوست، تبریکی شایسته و فراخور حال بگوید و در نهایت سخن را به مدح او بکشاند.
در آثارخاقانی، انوری، محتشم کاشانی و برخی قصیده سرایان دیگر، از این گونه شعرها میتوان یافت و البته چنانکه گفتیم، اینها اغلب قصیده اند و متناسب تریبون. در این قصیدهها، بحث عید و رمضان چندان ادامه نمییابد و شاعر با گریز ماهرانه، سخن را به موضوع اصلی میکشاند که همان مدح ممدوح است. این نمونه هم بخشی از قصیده مفصل خاقانی شروانی است:
صبح خیزان کز دو عالم خلوتی برساختند
مجلسی بر یاد عید از خلد خوش تر ساختند
هاتف میخانه داد آواز کای جمع الصبوح
پاسخش را آب لعل و کشتی زر ساختند
شاعر پس از چند بیت بسیار زیبا و هنرمندانه در وصف عید، به اینجا میرسد:
چون به زر آب قدح کردند مژگان را طلی
میخ نعل مرکبان شاه کشور ساختند
و از این پس، مدح ادامه مییابد.
نگاه رندانه
به نگاه عشرت جویانه شاعران دوره سامانی و غزنوی اشاره کردیم که همراه با سلسله اصطلاحاتی خاص، بویژه اصطلاحات میخانه ای بود. این فرهنگ اصطلاحات، پس از طی شدن دوران شعر درباری، همانند میراثی ماندگار برای عصرها و دورههای بعد هم باقی ماند و شاعرانی که پس از آن، حتی دلبستگی یی به آن حال و هوا نداشتند،نتوانستند خویش را از سیطره این اصطلاحات برهانند.
از سوی دیگر، گرایشهای عرفانی و قلندرانه در شعر فارسی، زبانی رمزآمیز و تأویل پذیر طلب میکرد و همین، مایه شیوع بیشتر این اصطلاحات در شعرهای عارفانه شد. این رویکرد از سنایی غزنوی آغاز میشود و تا دهههای اخیر ادامه مییابد.
در این شعرها، ظاهر کلام بسیار نزدیک است به آنچه در شعرهای عشرت جویانه دیدیم، ولی تفاوت مهم این است که آن شعرها صریح بود و تاویل ناپذیر، ولی اینها ابهام آمیز است و رندانه. به صراحت نمیتوان گفت قدحی که حافظ میگوید: «هلال ماه به دور قدح اشارت کرد»؛ چگونه قدحی است. در حالی که در شعر فرخی و منوچهری، ماهیت ظرف و مظروف آن، کاملاً روشن و آشکار است.
در این شعرها، برخورد شاعر با ماه رمضان بسیار محتاطانه است. او میداند در ستایش می، میتوان توجیهی عرفانی به دست داد، ولی در نکوهش رمضان، این کار سخت میشود. چنین است که مثلاً حافظ با ظرافت تمام از ماه رمضان میگذرد و بدون تأکید برآن، شعبان را به عید رمضان گره میزند:
ماه شعبان مده از دست قدح، کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
اگر در شعرهای نوع اول، تقابل رمضان و عید مطرح بود و در شعرهای نوع دوم تقارن عید و ممدوح، در این نوع، تقارن عید و می درکار است که بیشتر در شعر شاعران مکتب عراق دیده میشود و ما به مثالهایی از حافظ بسنده میکنیم:
روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می بایدخواست
نگرش هنرمندانه
ماه مبارک رمضان و هلال عید، جدا از جوانب محتوایی، مایه مضمون سازیهایی برای شاعران شدهاند. بیشتر این مضمونها، در غزلهای عاشقانه دیده میشود و آنجا که شاعر میان عید و معشوق، مقارنه ایجاد میکند؛ همانند این رباعی زیبا از بیدل که در آن، عید بدون نگار بی ثمر دانسته میشود:
عید آمده هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی وگر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم رمضان در پیش است
یکی از دستاویزهای مهم شاعران برای این مضمون سازی، تشابه هلال و ابرو است. هلال، نشانه مهم عید است و ابرو هم از ارکان جمال معشوق. بدین ترتیب، عید با معشوق گره میخورد و چه بسا مضمونها که از این رهگذر آفریده میشود. یک بیت زیبا از این نوع را در آغاز نوشته دیدیم. این هم مثالی دیگر که نام و نشان شاعرش بر من مجهول است:
هلال عید میبینی و من پیوسته ابرویت
مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت
این گونه برخورد با عید، بویژه در آثار شاعران مکتب هندی، بسیار شایع و رایج است. چون شاعران این مکتب، بیش از این که عشرت مدار یا ممدوح مدار باشند، مضمون مدارند.
از منظر زهد و عرفان
از عصر سنایی و ناصرخسرو، در کنار دیگر گرایشهای موجود شعر فارسی، گرایش زهدآمیز و عرفانی هم پای گرفت. این گرایش، در شعر عطار و مولانا تقویت شد و در شعر حافظ، با گرایش عاشقانه و رندانه پیوندی محکم یافت.
باری، در شعر کسانی که از منظر زهد و عرفان به این موضوع نگریستهاند، به رمضان و عید از منظر شریعت و طریقت پرداخته میشود. برای شعری در این منظر، مصالح بیانی و اسباب مضمون سازی، در ماه مبارک بیشتر یافت میشود تا عید فطر.
ماه رمضان، سرشار از مفاهیم مرتبط با زهد و عرفان مثل امساک، عبادت، شب زنده داری، شبهای قدر، قرآن و دیگر ملزومات این ماه است. با این وصف، عجیب نیست که در این دیدگاه، رمضان پررنگ تر از عید جلوه کند. این شاعران، بیشتر در ماه مبارک خیره شدهاند، تا عید.
اگرهم از عید سخنی به میان آمدهاست، نه در تقابل، که در ادامه رمضان است. پیشگام این حرکت، سنایی غزنوی است، با غزلی زیبا که در وصف رمضان دارد:
ای ماه صیام ارچه مرا خود خطری نیست
حقا که مرا همچو تو مهمان دگری نیست
از درد تو ای رفته بناگه ز بر ما
یک زاویه ای نیست که پرخون جگری نیست
ای داده به باد این مه بابرکت و باخیر
مانا که از این آتش در دل شرری نیست
و شکل کمال یافته اش را در شعر مولانا میبینیم که به واسطه طبع پرنشاط خود، نه تنها با عید، که با رمضان نیز برخوردی بسیار طربانگیز دارد. گویا عید مولانا، از آغاز ماه رمضان شروع میشود:
آمد ماه صیام سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام، مائده جان رسید
جان ز قطعیت برست، دست طبیعت ببست
قلب ضلالت شکست، لشکر ایمان رسید
و کسی که با رمضان، چنین از طرب سرشار میشود، با عید چه خواهد شد؟
عید آمد و عید آمد وآن بخت سعید آمد
برگیر و دهل می زن، کان ماه پدید آمد
حضور رمضان و عید در دیوان شمس و مثنوی معنوی، بسیار پررنگ و باشکوه است. بهترین رمضانیهها و عیدانههای شعر فارسی را در آثار مولانا میتوان یافت و در این دیدگاه معنویت گرا، کسی را بالاتر از او سراغ نداریم.