اشاره: حسین نوید یکی از چهرههای درخشان مجسمهسازی افغانستان است که در کشور ایران به سر میبرد. او با تلاشهای شبانهروزی توانسته آثار قابل قدری بیافریند و از این طریق شهرت کمایی نماید و امرار معاش نماید. گفتگوی کوتاهی با او داشتیم که در پی میخوانید.
***
فرهنگ: راجع به زندگی خود صحبت کنید. در کجا به دنیا آمدید و در کجا تحصیلات خود را به پایان رساندید؟
نوید: حسین جان نوید هستم، متولد ۱۳۷۳هـ.ش، فرزند شهید معصومعلی، از مرکز ولایت بامیان باستان. در سال ۱۳۸۱ شامل مکتب لیسه شاه فولادی شدم و تا صنف ششم در همین مکتب درس خواندم. در زمستان ۱۳۸۶ به دلیل نبود پدر (که در سال ۱۳۸۰ به شهادت رسید) و مشکلات اقتصادی، وارد «آشیانه سمر» در بامیان شدم تا در فضای بهتر، همراه با دو خواهر و یک برادرم به درسهایمان ادامه بدهیم. دو سال بعد، از بامیان به ولسوالی جاغوری منتقل شدیم تا دوره لیسه را در آنجا تمام نمایم. در اواخر ۱۳۹۲ امتحان کانکور را در غزنی سپری نمودم. یک سال بعد، با قبولی در دانشکده هنر دانشگاه کابل به تحصیلات عالیام در کابل ادامه دادم. نسبت به اشتیاق شدید که به هنر داشتم، اولین نمایشگاه گروهیمان را در سال دوم دانشگاه، تحت عنوان «رنگ و سنگ» در سال ۱۳۹۴ در دانشگاه گوهرشاد برگزار کردیم. در جریان درسهایم همواره تلاش کردم که بتوانم هنرهای مختلف را یاد بگیرم؛ مثلاً هنر سوختهنگاری روی تخته سفید و یا هنر کاشینگاری که خیلی توجهم را به خود جلب کرده بود و شامل درسهای دانشکده نمیشد. در جریان درسها موفق به یادگیری هنر سفالگری در «مؤسسه فرهنگی و هنری فیروزکوه» شدم. همچنان ترمیم آثار باستانی و نگهداری آن را در موزیم ملی فراگرفتم.
هنر مجسمهسازی (که رشته اصلیام است) متأسفانه در دانشکده آنچنان که باید مورد توجه میبود نبود؛ یعنی ۹۰٪ موضوعات متفرقه تدریس میشد، تنها ۱۰ درصد مجسمهسازی؛ که آن هم به دلیل وجود بخشهای مختلف مجسمهسازی مانند نقش برجسته، هنرهای مدرن، مجسمه سهبعدی و… با موادهایی مثل گل، چوب، پلاستیک و سنگ، زمان کافی نبود و ما نتوانستیم تجارب لازم را کسب کنیم.
فرهنگ: هنر مجسمهسازی را در کجا و از چه وقت فرا گرفتید؟
نوید: سال چهارم دانشکده وقتی مونوگرافنویسی شد همصنفیهایم همه تابلوی نقش برجسته با موضوعات مختلف انتخاب کردند و تنها من به دلیل اشتیاق و علاقه بیحد و مرز که نسبت به هنر مجسمهسازی داشتم از طرف رئیس دانشکده یک پیشنهاد دریافت کردم مبنی بر ساخت مجسمه عقاب برای دانشکدۀ زراعت دانشگاه کابل که هزینه ساخت آن را نیز دانشکده زراعت پرداخت کرده بود. در واقع این نخستین جرقه و شروع من برای ساخت اولین مجسمهام بود. یادم هست وقتی میخواستم اناتومی عقاب را اسکلیتبندی کنم ششبار شکست خوردم. موادهای مختلف را امتحان میکردم اما وزن مجسمه را تحمل نمیتوانست و خم میشد. تا اینکه از آهن استفاده کردم و جواب داد و موفق شدم.
فرهنگ: کمی راجع به فوت و فن این هنر صحبت کنید؟
نوید: هنر مجسمهسازی یک فعالیت تجربی و نیاز به مهارت خاص دارد. یادگیری آن نیاز به زمان حد اقل ۲ تا ۴ سال دربر میگیرد که آن هم بستگی به استعداد و تلاش هر فرد متفاوت است. مجسمهساز در واقع باید هنر جمسازی را در ذهن خود کاملاً حل کند چون مجسمهها یک شکل نیست و هزاران و شاید میلیونها حالت و فورم به خود بگیرد. مثلاً انسان در حالت نشسته، خوابیده، ایستاده و یا راه رفتن، با ظاهر متفاوت و… حالتهای مختلف قرار میگیرد و همین روش در حیوانات، پرندگان، خزندگان، اشیا و…. متفاوت است. به همین دلیل یادگرفتن آن دشوار میباشد. همچنان هنرهای مدرنی که از طبیعت پیروی نمیکند و هنرمند آن را از تخیل خود میسازد، مشکلترین بخش هنر مجسمهسازی است.
فرهنگ: جایگاه هنر مجسمهسازی را در افغانستان چگونه میبینید؟
نوید: هنر مجسمهسازی بعد از ظهور دین اسلام ممنوع و حرام قرار داده شد. به همین خاطر در تمام کشورهای اسلامی نسبت به دیگر هنرهای هفتگانه متأسفانه در رتبه آخر قرار گرفته و در بعضی کشورها هم ناشناخته مانده و یا مورد استفاده قرار نگرفته است. افغانستان نیز که یک کشور اسلامی بود، به تحریم این هنر پیوست و ساخت آن را برای حد اقل هزار سال ممنوع قرار داد. در حالی که قبل از اسلام هنر مجسمهسازی از اعتبار و جایگاه بسیار خاص برخوردار بود. نمونه بسیار ارزشمند آن بتهای بامیان، مجسمههای مس عینک، گنجینههای باختر، گنجینههای آی خان و دیگر مجسمههای کوچک است که در افغانستان بیشتر به گنجهای زیرخاکی معروف است. تعداد آن هم مشخص نیست و اکنون در کشورهای مختلف قاچاق شده و جزء داراییهای هنری و فرهنگی آنها محسوب میشود.
بعد از جنگهای داخلی در سال ۱۳۴۵ نخستین دانشکده مجسمهسازی توسط امانالله حیدرزاد در دانشگاه کابل در کنار دیگر رشتهها تأسیس شد. مجسمهسازی تا فعلاً هم رشد نکرده و از جمله هنرهایی است که در نظر مردم عام ساختن آن گناه به حساب میآید و عواید آن نیز حرام پنداشته میشود. تمام علمای دینی و مجتهدین نیز به حرام بودن آن رأی موافق داده اند. استدلال آنها بر این است که مبادا روزی مردم به پرستش آن روی بیاورند.
اما هنر مجسمهسازی در نگاه دیگری فرق میکند. در تمام صفحات قرآن کریم راجع به رد کردن هنر و مجسمهسازی حرفی به میان نیامده و این هنر پیغمبران است. خداوند به حضرت عیسی امر میکند که «پرندهای از گل بساز و بر آن بدم. به امر من پرنده زنده میشود و به پرواز میآید و به پیغمبری تو شهادت میدهد».
در وقت حضرت سلیمان (که پادشاه جن و انس بود)، جنیات برایش مجسمهها میساختند و خداوند به آل داود امر کرد که شکر خداوند را بجا بیاورد.
فرهنگ: چندسال است در خارج از کشور به سر میبرید و جایگاه این هنر را در آنجا چطور مییابید؟
نوید: در اوایل سال ۱۴۰۰ بعد از فروپاشی جمهوریت من هم مثل هزاران هموطن خود مجبور به ترک وطن شدم و همراه خانوادهام راه مهاجرت به ایران را در پیش گرفتم. اکنون دقیقاً ۳ سال است که از وطن دورم.
در مجموع اقتصاد نقش اساسی در تمام عرصههای زندگی انسان دارد و هنر که یک ضرورت اصلی به حساب نمیآید. از این جهت همه به آن توجه نمیکنند. زمانی به آن نیاز پیدا میکنند که مایحتاج اساسی آنها برطرف شده باشد. مردم ایران به دلیل اقتصاد خوبی که دارند به هنر مجسمهسازی توجه خاص دارند و به آن ارزش خاص قایلاند.
فرهنگ: رابطه خود با این هنر را چطور تحلیل میکنید؟
نوید: یادم هست وقتی صنف چهار مکتب بودم، نقاشی میکشیدم و روی دیوار چسپ میزدم. از آن زمان تا امروز به کار غیر از هنر فکر نکردهام و رابطه من با هنر مثل رابطه شیرین و فرهاد است یا لیلی و مجنون. من حاضرم به فعالیت هنری با اندکترین معاش تن بدهم ولی به معاش بالا غیر از هنر نه.
من جنونوار به هنرم وابستهام و هرجا و هر بحث که مطرح میشود از آن سخن میگویم. دلیل اینکه تا هنوز دوام آوردم و سختترین فشارها را تحمل کردم، عشق به هنرم بوده است. در سال ۱۳۹۶ وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شدم تنها شخصی از میان ۱۵ همکلاسیام هستم که این مسیر را ادامه دادهام. فکر میکنم به مسیر درستی در حرکت هستم تا رسالتم را نسبت به این هنر فراموششده انجام داده و جان تازه به آن بدمم تا نسلهای بعدی از آن یاد کنند.
فرهنگ: چه چیزهایی در این هنر به نظر شما مهم است؟
نوید: مهمترین اصل در هرکار داشتن هدف مشخص، تعهد و پشتکار است. من فکر میکنم یک هنرمند باید هدف داشته باشد و داری سبک خاص باشد. نسبت به آن تخصص داشته باشد تا برای نسلهای بعدی منبع خوب الهام باشد.
فرهنگ: رابطه مجسمهسازی و نان را چطور یافتهاید؟
نوید: یک فرد زمانی ارزشمند میشوند که بالای خود سرمایهگذاری کند و خود را با زیور دانش و مهارت بالا مزین کند؛ فرقی نمیکند هنر باشد ویا غیر آن. آن وقت است که هم احترام پیدا میکند هم نام و هم ثروت. در هنر مجسمهسازی نیز هم نام است و هم نان اما بستگی به مکان دارد و مردم آن.
فرهنگ: از وقتی که با این هنر دمساز شدهاید، با چه مشکلاتی روبهرو شدهاید؟
نوید: مشکلات در واقع چکشهاییاند که میخوریم و تن و روح مان را پخته میکند. من هم مثل میلیونها انسان از آن تجربه کسب کردهام و خوشبختانه فعلاً در زمینه شغلی با مشکلات خاصی مواجه نیستم.
فرهنگ: شما به عنوان یک هنرمند، نسبت هنر و هنرمند را در غربت چگونه میبینید؟
نوید: در دیار مهاجرت تنها دلیل که حس غربت به من دست نمیدهند همین هنر من است و بس. یک عادت دارم که خودم برای خود کار میکنم و برای کسی پاسخگو نمیباشم؛ یعنی دستوربگیر نیستم. این یکی از دلایل است که فشار غربت بر من پیروز نمیشود.
فرهنگ: اگر ممکن است کمی از دستاوردهای خود نیز یادآوری کنید.
نوید: دستاوردهای من عبارتند از:
- آموزگار پروژۀ آموزش هنر سفالگری با حمایت دولتهالند در ولایت بامیان برای دختران جوان؛
- آموزگار پروژه آموزش هنر صنایعدستی چوب (سوختهنگاری، کندنکاری و شبکهکاری) برای دختران آسیبپذیر بامیانی با حمایت شوراهای محل؛
- برگزاری نمایشگاه گروهی (رنگ و سنگ) در دانشگاه گوهرشاد کابل؛
- نمایشگاه گروهی در دانشگاه بامیان به مناسبت روز جهانی موزیم؛
- اهدای ۱۲ تابلو نقش برجسته برای آشیانه سمر در بامیان؛
- ارسال ۳ مجسمه اسب سنگی در نمایشگاه ارمنستان؛
- ساخت مجسمه عقاب برای دانشگاه کابل؛
- ارسال یک مجسمه سنگی فرشته به کویت؛
- ارسال ۳ مجسمه سنگی به ارومیه ایران؛
- ارسال ۵ مجسمه سنگی بچه کوزه بهدست و فرشتههای نشسته به عراق؛
- ارسال یک جفت مجسمه سنگی فیل به تایلند؛
- ساخت بیش از ۵۳ مجسمه سنگی از حیوانات، پرندگان و انسان و فروش آن در ایران.
فرهنگ: بسیار تشکر. موفق و سرفراز باشید.
نوید: سلامت باشد. از شما نیز تشکر.