Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

کتاب، کتاب‌خوانی، کتاب‌خانه، کتا‌ب‌خوان؛ زیباترین واژه‌ها در واژه‌نامه‌ی فرهنگیان یک جامعه است. این واژه‌ها هرقدر درشت‌تر و پرکاربردتر باشد به‌همان‌سان اجتماع از ویژه‌گی‌های مثبتِ فَربه‌تر و خوب‌تر برخوردار است. شهری‌که کتاب‌خانه‌‌هایش از کتاب‌خوان و فرهنگی خالی باشد و آمیزشِ خِرد و اندیشه بین آدم‌هایش صورت نگیرد، به‌راستی محکوم به‌زوال و نابودی‌ست.

چندروزپیش به‌پل‌سرخ کابل، مارکیت ملی رفته بودم تا لحظاتی در کتاب‌فروشی‌ها وقت بگذرانم. باتأسف آن پیش‌بینی‌ای که داشتم؛ یعنی بروم به‌کتاب‌خانه چه‌قدر فضای گرم و صمیمانه‌ای باشد! ولی با این وضع روبه‌رو نشدم، بلکه با یأس، فضای ناامیدی روبه‌رو شدم. اکثر کتاب‌فروشی‌ها بسته بودند و دروازه‌هاشان قفل. کتاب‌ها را از پشت شیشیه تماشا ‌کردم.

به‌کتاب‌فروشی‌ای داخل شدم و بعد از سلام به کتاب‌فروش که پسر جوانی بود، به‌دیدن و ورق‌زدن کتاب‌ها پرداختم. چند کتاب را دیدم و ورق زدم و قیمت‌شان را پرسیدم. در بین صحبت‌ها از کتاب‌فروش پرسیدم: وضعیت کار و کتاب‌فروشی‌ات چطور است برادر؟ پاسخ داد: هیچ نپرس! چیزی برای شرح نیست. احمدولی که شغل‌اش کتاب‌فروشی بود، از وضعیت بد و اسف‌بار کتاب و کتاب‌خوانی ابراز نگرانی کرد و گفت؛ در صورتی‌که کتاب‌خانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها خَو/خواب باشد و جوانان کتاب نخوانند و تلاش نکنند، فاتحه‌ی وطن خوانده‌است.

با تغییر رژیم، اکثر فرهنگیان و اهل علم و معرفت، از وطن کوچ کردند و کسانی‌ هم که مانده‌اند، به‌دلیل نبود فضای گرم و انگیزه‌بخش و ضعف اقتصادی نمی‌توانند با کتاب زندگی کنند و با کتاب رشد کنند و این حالت بدترین و سیاه‌ترین جریان در یک جامعه است.

حیات الله رسولی

 

لینک کوتاه:​ https://farhangpress.af/?p=4034

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *