بررسی وزنی مجموعۀ شعری «خطوط گیج» اثر شاعر عزیز ما نورمحمد شکوه. ویراستار تهماسبی خراسانی، طرحجلد وحید عباسی و برگآرا استاد محمدکاظم کاظمی عزیز.
این مجموعه قشنگ و خواندنی توسط انتشارات انجمن ادبی هشت بهشت در سال 1402 به نشر رسیده است. خطوط گیج داری سی و سه غزل، سه مثنوی، یک غزل مثنوی، دو شعر سپید و پنج دوبیت است.
بررسی وزنی
غزل یک
نمیدانم که مخلق چه تدبیر و فرآیندی
فقط میدانم اینکه بهترینی، بیهمانندی
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل دوم
کجا باید گذارم موه دردِ مانده بر دل را؟
کجا باید برم ویرانی از عشق حاصل را؟
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعلین
غزل سوم
رسیدهای، همه آشفته دیدهای سرها
به التهاب درافتاده جنس باروها
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
غزل چهارم
صورت آسمان در غمت سرخ، گریۀ ابر، باران برایت
اشکها، اشکها ثبت نامت، مویههای فراوان برایت
فاعلاتن مفاعیل فعلن/ فاعلاتن مفاعیل فعلن
غزل پنجم
جهان شاکیست از انبوه آواری که من هستم
عفونتهای زخمِ رو به تکراری که من هستم
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل ششم
نفسهایت طرب میآورد در گلشن جانم
بهاران است با شوق حضورت، باغ دستانم
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل هفتم
فرشته بالهای خویش را کمکم گشود آرام
هوای آسمانش بود و تقدیر صعود آرام
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل هشتم
قیامت کرده برپا چشمهای شعلهانگیزت
منم اندوه تلخ حاصل از یک عصر پاییزت
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل نهم
نشستم روبهرویت چشمۀ چشمم تلاطم کرد
دلم چون قطرهای خود را به پای وسعتت گم کرد
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل دهم
نامت نشان زخمهای رو به تکرار
حجم مصایب بر سرت آوار، آوار
مستفعلن مسفتعلن مستفعلن فع
یازدهم مثنوی
و خون، ای جاری توفنده از زخم و جود ما
تبِ گلدستههای روشن شهر شهود ما
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل دوازدهم
با خویش گفته است که امسال خوب نیست
قسمت بد آمدهست که احوال خوب نیست
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل سیزدهم
غزنین من! شاید برایم افتخاری، نه؟
شاید برایم جملۀ دارو نداری، نه
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستف
غزل مثنوی یک
چه رازیست در انزوای وجودم؟
که غربت تنیدهست در تار و پودم
فعولن فعولن فعولن فعلون
غزل پانزدهم
خرامان میروی؟ عطر تنت پر کرده معبر را
به دنبال خودت چرخاندهیی دنیایی از سر را
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل شانزدهم
دریاست موج موج پشت نگاه گیجِ پریشانت
انگار زخم پنجۀ طوفان است بر بند بند خاطرِ حیرانت
مفعول فاعلات مفاعیلن/ مفعول فاعلات مفاعیلن
در این غزل یک رکن در مصراع اول کم است.
غزل هفدهم
میان دفترش نقش کبوتر میکشد کودک
کبوتر را به خون گردنش، تر میکشد کودک
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل هیژدهم
جانم بخند، تا که جهانم عوض شود
اوقاتِ گیج بیهیجانم عوض شود
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل نوزدهم
کنار قلبِ دفتر، روی دست سرد خودکارم
شبی باید برای مرگ خود فانوس بگذارم
مفاعیلن مفاعیلن مفاعین مفاعین
غزل بیستم
کابل، اسیر یک نفسِ دیدن توام
محبوبِ من! فدای تنت باد این تنم
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل بیست و یکم
برایت میفرستم یک نشان، یک قابِ تصویرم
به پایت کشتهام عشق جوانم را، دگر پیرم
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل بیست دوم
از چتر تو گلهای سرخ و زرد، در باران
عطر عجیبی سوی من آورد، در باران
مفعول مفاعیل مفاعیل فَعَولن
در مصراع دوم واژه «عجیبی» به جای هجای کوتاه هجای بلند آمده.
غزل بیست سوم
آهای برچی زخمی چقدر شعلهوری
دوباره آه دورباره به خون تازه، تری
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فَعَلن
در مصرع اول واژۀ «آهای» با هجای بلند شروع شده. ولی بقیه مصراعها با هجای کوتاه شروع شده است.
غزل بیست چهارم
دارم اعلام میکنم که خطر
ناک شد سرنوشت چند نفر
فاعلاتن مفاعلن فَعَلن
غزل بیست پنجم
دیروز کابل و امروز بامیان
زخم و جنون و خون، آه از حرامیان
مفعول فاعلن/ مفعول فاعلن
غزل بیست ششم
باز ماندی و با طلوع دگر، در شب تیره نور آوردی
آی موسای عصر تاریکی، شعله از کوه تور آوردی
فاعلاتن مفاعلن فعلن/ فاعلاتن مفاعلن فعلن
غزل بیست هفتم
هیچ شوقی بر نمیآشوبد این آغوش را
برمیفروزان چراغِ مردۀ خاموش را
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
مثنوی 2
طوفانیام، طوفانیام، طوفانیام امشب
آوارۀ صحرای سرگردانیام امشب
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستف
مثنوی 3
با افتخار بودنت اصلا قرار نیست
بیانتحار بودنت اصلا قرار نیست
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل بیست نهم
پناهی، تکیهگاهی، سایهساری بود، دیگر نیست
کویر چشمها را آبشاری بود، دیگر نیست
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل سیام
در روز بادا بوده، در روز مبادا نه
با دشمن ما همصدا هستید، با ما نه
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مسفت
غزل سی یکم
جاری چنان خون در رگم، پیوسته با جانم
آتشفشانِ خشم خونینم، ارزگانم
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستف
غزل سی دوم
دوست دارم هر چه دارم در تمنایت نهم
عاشقم، میخواهم این سر را به سودایت نهم
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
غزل سی سوم
صدها سحر شکفته در آیینهواریات
خورشید، زخم خوردۀ چشمان کاریات
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
غزل سی و چهارم
شکسته بالترینم، کهام؟ پناهنده
به عرض انورتان، بیش و کم پناهنده
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
غزل سی و پنجم
میدانم ای خورشید من، میدانم این را
خواهی که بر دورت بگردانی زمین را
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
غزل سی و ششم
به باغ سبز نگاهت نیافتم راهی
تو ای ستارۀ خاکی فراتر از ماهی
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
غزل سی هفتم
بیا که دادخواهی با تو جان تازه میگیرد
عدالت با طلوع سبزِ تو آوازه میگیرد
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
غزل سی و هشتم
بیا دارالامان زندگی در مرگسالی باش
بیا شرح محبت در هوای این حوالی باش
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
دوبیتها
یک
هر روز با مرور خود آغاز میشوی
با قصههای سابقه دمساز میشوی
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
دوم
آوار پشت قاب قابِ نگاهت نشسته است
در سینه زخمِ خنجرِ آهت نشسته است
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
سوم
یک لحظه از غبار دلت کم نمیشود
فصل کبوترانه فراهم نمیشود
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
چهارم
گم میشوی میان هزاران هزار رنگ
افسرده سر نهادهیی بر شانههای سنگ
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
پنجم
تا خطّ جاده در شلوغ شهر گم شد
مردِ پیاده در شلوغ شهر گم شد
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
در این مجموعۀ چند جا مشکل وزنی دیده میشود. ناگفته نماند که این اولین اثر آقای شکوه است و در اولین مجموعه خوب درخشیده است و کارهای قشنگ و خواندنی دارد. به امید چاپ اثرهای بعدی شکوه عزیز.
علی تابش
بهار 1403 کرج