Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

سردار شاهین از جمله شاعران جوانی است که چند سال است در میدان شعر نیز قدم می‌زند و با استعداد ذاتی که دارد توانسته موفقیت‌های خوبی را به دست آورد. سه غزل از این شاعر جوان را باهم می‌خوانیم.

 

بهار ما نرسیده شد خزان

به پیری نرسیده است جوان، در این وطن گاهی

برای طفل زمین باز کرد دهان، در این وطن گاهی

 

چه خون دل که نخورد باغبان، به امیدی بهارانی

بهار ما نرسیده شد خزان، در این وطن گاهی

 

دلم گرفت، دلم سوخت، به حال پیر مردی خسته

نشسته کنار جسم نوجوان، در این وطن گاهی

 

کنار پنجره چشم پیرزن بر در، در انتظار فرزندش

کنار پنجره چشم‌های اشک چکان، در این وطن گاهی

 

پسر نیامد و شب شد، در انتظار صبح می‌ماند

دوباره کنار پنجره مادر ناتوان، در این وطن گاهی

 

جهانی در سکوت شب، ولی در دل پیرزن غوغاست

چه سخت میگذرد برایش زمان، در این وطن گاهی

 

طلوع می‌کند خورشید، دوباره چهره‌های خسته

به شهر میروند پی لقمه نان، در این وطن گاهی

 

طلوع می‌کند خورشید، دوباره کودک اسپندی

میان موج خلق دوان دوان، در این وطن گاهی

 

میان درد و رنج زندگی، آرزو های او مرده

چه زود مرد میشود کودکان، در این وطن گاهی…

 

رفتی سفر عزیزم

چون شعله سر کشیده از قلب زار عاشق

یادت بریده از دل صبر و قرار عاشق

 

رفتی سفر عزیزم، غافل شدی ز حالم

ترسم بیایی بینی، گُل بر مزار عاشق

 

شب تا سحر بیادت،  خون می‌چکد ز دیده

بیدار تا سحر بود چشم انتظار عاشق

 

سربر سجود و لب‌ها مشغول به ذکر یارب

تا رحم کند به حالش، پروردگار عاشق

 

یارب چه عیب دارد؟ در پادشاهیی تو

گیرد اگر نگاری، دست نگار عاشق

 

شب صبح شد دوباره، خورشید آمد، امَا

روشن نشد هرگز، این شام تار عاشق

 

خورشید غروب کرد و شام دگر سرآمد

دلگیر بود عاشق، بود بی‌قرار عاشق

 

از گردش شب و روز، خیری ندید عاشق

جز اینکه گشت افزون بر انتظار عاشق

 

نسل فردا

برادر نسل فردا خانه ای آباد می‌خواهند

وطن را خالی از هرگونه استبداد می‌خواهند

 

کنون جور زمان بر کوه و دشت‌اش سایه افگنده

برای رفع این غم عزم چون فولاد می‌خواهند

 

بیگو تا کی برای مردم خود غم سرا باشیم؟

قبول کن نسل فردا شعرهای شاد می‌خواهند

 

گرفتی دست در ماشه و این سینه نشان توست

مکُش! هر مادرِ این سرزمین اولاد می‌خواهند

 

غرورو هِمت این مردمت ذکر زبان‌ها است

و حفظ این غرورها میهن آزاد می‌خواهند

 

کجا آباد می‌گردد وطن وقتی ، وطندارم؟

برای کشتنم از اجنبی امداد می‌خواهند

 

ببین بر چشم اشک آلود صد ها مادری اینجا

به ناله آن جوانی را که ازدست داد می‌خواهند

 

صدایی راکِت و خمپاره‌های بَم درین میهن

هزاران نوجوان با قدِ چون شمشاد می‌خواهند

 

قلم جایی تُفنگ در دست اطفالت بِده جانم

که نسل بعدِ ما این خانه را آباد می‌خواهند

 

سردار شاهین

لینک کوتاه:​ https://farhangpress.af/?p=10502

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *